- تاریخ ثبتنام
- 28/8/18
- ارسالیها
- 10,035
- پسندها
- 42,059
- امتیازها
- 96,873
- مدالها
- 43
سطح
41
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #11
نام او بر لب ما خوش بنشست، رسوا شد
که خودِ عشق، چنین از دل من پیدا شد
دلی از دست برفت در چمن و موج سرش
لب او قند و زبانش به نظر حلوا شد
چشم او راز جنون بود و نگاهش جادو
دیدهام خیره بر او ماند و جهان رویا شد
برق لبخند پر از لطف نگارم کافیست
که دلم م**س.ت نگاهی ز خم مینا شد
رفتم از خویش شدم غرق تماشای رخش
ناگهان عقل ز جان رفت و دلم شیدا شد
من کاهل به نشان رخ او مومن و پاک
و تمامم، نگهم سمت لبش تقوا شد
سایهاش ماند به یادم ولی او دور ز من
آخرِ قصهی پردرد پر از غوغا شد
که خودِ عشق، چنین از دل من پیدا شد
دلی از دست برفت در چمن و موج سرش
لب او قند و زبانش به نظر حلوا شد
چشم او راز جنون بود و نگاهش جادو
دیدهام خیره بر او ماند و جهان رویا شد
برق لبخند پر از لطف نگارم کافیست
که دلم م**س.ت نگاهی ز خم مینا شد
رفتم از خویش شدم غرق تماشای رخش
ناگهان عقل ز جان رفت و دلم شیدا شد
من کاهل به نشان رخ او مومن و پاک
و تمامم، نگهم سمت لبش تقوا شد
سایهاش ماند به یادم ولی او دور ز من
آخرِ قصهی پردرد پر از غوغا شد
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش