- ارسالیها
- 116
- پسندها
- 449
- امتیازها
- 2,753
- مدالها
- 5
- نویسنده موضوع
- #101
عصبی شد و وسط حرفم پرید.
کارن: اللّهُاکبر! بچه تو از جون این جنّ و پری چی میخوای آخه؟
- واسه چی تکبیر میگی؟ حالا جواب بده، تو چیکار داری؟
- لاالهالّااللّه! آخرش سرِ منم با این کارات به باد میدی. به نظر من آل فقط یه افسانه است.
- یعنی ازش نمیترسی؟
- یه نگاه به من بکن، به قیافهام، صورتم، ریش و سبیلم...
کمی طنزِ ماجرا رو بیشتر کردم و با دقت صورتش رو برانداز کردم.
- خب!
- به نظرت من مَردَم یا زن؟
کمی چشمهام رو تنگتر و به نگاه کردنم ادامه دادم.
اینبار از کوره در رفت:
- فرزاد میزنم تو دَهَنتا! این دیگه فکر کردن داره آخه؟! نمیبینی یه متر و نیم سبیلم رو؟
خندیدم.
- باشه بابا، مَردی. خب که چی؟
- آفرین. حالا آل رو واسم تعریف کن.
- گرفتی ما رو؟ واقعاً نمیدونی آل چیه؟ خنگی؟...
کارن: اللّهُاکبر! بچه تو از جون این جنّ و پری چی میخوای آخه؟
- واسه چی تکبیر میگی؟ حالا جواب بده، تو چیکار داری؟
- لاالهالّااللّه! آخرش سرِ منم با این کارات به باد میدی. به نظر من آل فقط یه افسانه است.
- یعنی ازش نمیترسی؟
- یه نگاه به من بکن، به قیافهام، صورتم، ریش و سبیلم...
کمی طنزِ ماجرا رو بیشتر کردم و با دقت صورتش رو برانداز کردم.
- خب!
- به نظرت من مَردَم یا زن؟
کمی چشمهام رو تنگتر و به نگاه کردنم ادامه دادم.
اینبار از کوره در رفت:
- فرزاد میزنم تو دَهَنتا! این دیگه فکر کردن داره آخه؟! نمیبینی یه متر و نیم سبیلم رو؟
خندیدم.
- باشه بابا، مَردی. خب که چی؟
- آفرین. حالا آل رو واسم تعریف کن.
- گرفتی ما رو؟ واقعاً نمیدونی آل چیه؟ خنگی؟...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.