- ارسالیها
- 318
- پسندها
- 2,864
- امتیازها
- 13,933
- مدالها
- 11
- نویسنده موضوع
- #11
وسط حرفش میپرم و با لحن آرامی میگویم:
- اسلحهمون رو بهت میدیم!
لوکاس و هنری به قصد مخالفت کردن دهانشان را باز میکنند؛ اما زودتر از آنها به حرفم ادامه میدهم:
- در عوضش تو هم اجازه میدی که امشب رو تو کلبه بمونیم.
هنری با عصبانیت فریاد میکشد:
- فکرش رو هم نکن. من مخالفم که... .
با اخم به هنری نگاه تندی میاندازم. دندانهایم را محکم روی هم فشار میدهم و با حرکت چشمانم از او میخواهم که سکوت کند.
زن با همان گارد و حالت خشنش، لحظه کوتاهی در فکر فرو میرود و با لحن سرد و بیروحش میگوید:
- همشون... همه سلاحهاتون رو تحویل میدین. در عوضش اجازه میدم امشب رو اینجا بمونین؛ اما به محض طلوع آفتاب باید این کلبه رو ترک کنین.
بلافاصله با حرکت سر حرفش را تایید میکنم و میگویم:
- باشه، هر چی...
- اسلحهمون رو بهت میدیم!
لوکاس و هنری به قصد مخالفت کردن دهانشان را باز میکنند؛ اما زودتر از آنها به حرفم ادامه میدهم:
- در عوضش تو هم اجازه میدی که امشب رو تو کلبه بمونیم.
هنری با عصبانیت فریاد میکشد:
- فکرش رو هم نکن. من مخالفم که... .
با اخم به هنری نگاه تندی میاندازم. دندانهایم را محکم روی هم فشار میدهم و با حرکت چشمانم از او میخواهم که سکوت کند.
زن با همان گارد و حالت خشنش، لحظه کوتاهی در فکر فرو میرود و با لحن سرد و بیروحش میگوید:
- همشون... همه سلاحهاتون رو تحویل میدین. در عوضش اجازه میدم امشب رو اینجا بمونین؛ اما به محض طلوع آفتاب باید این کلبه رو ترک کنین.
بلافاصله با حرکت سر حرفش را تایید میکنم و میگویم:
- باشه، هر چی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر