نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

داستان کوتاه در حال تایپ داستان کوتاه ژرفای بیم | امیر‌احمد کاربر انجمن یک‌رمان

امیر احمد

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
318
پسندها
2,862
امتیازها
13,933
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #21
زن به قصد مخالفت با او دهانش را باز می‌کند تا چیزی بگوید؛ اما طنین صدای خرد شدن سقف کلبه او را از این کار منصرف و توجه همگی‌مان را به خود جلب می‌کند.
موجودی هیولا‌مانند و سیاه با بدنی تنومند، کبود‌شده و زخمی با سرعت از بالای سقف کلبه نمایان و در نزدیکی‌ام با جهش کوتاهی روی زمین فرود می‌آید.
دست‌های کوچک و بزرگی به همراه چنگال‌های تیز و خونین در دو طرف کتف و ستون‌ مهره‌های استخوانی کمرش به ترتیب و از بالا به پایین پدیدار شده است.
گوش‌های بلند، کشیده و گرگ‌مانند به همراه چشمانی سفید و بی‌روح و از حدقه درآمده در کنار دندان‌های بلند و تیز و ماهیچه‌های گوشتی و خونین گونه و بدنش رعشه بر اندامم می‌اندازد.
موجود با بزرگ و کوچک کردن سوراخ‌های دایره‌ای شکل کوچکی که در نزدیکی و بالای لبان ترک‌خورده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

امیر احمد

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
318
پسندها
2,862
امتیازها
13,933
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #22
صدای مکرر جیغ‌های هیولا‌مانند باعث می‌شود بی‌اراده کف دستان داغ و عرق‌ کرده‌ام را به گوش‌هایم نزدیک و آن‌ها را محکم در زیر انگشتانم پنهان کنم. برای لحظه‌ای دنیا به دور سرم می‌چرخد و خودم را افتاده روی زمین و در نزدیکی دیوار ترک خورده پیدا می‌کنم. صدایی وز‌وزمانند، به همراه انفجار پی‌ در پی گلوله در گوش‌هایم طنین می‌اندازد. چشمانم سیاهی می‌روند و سوزش و درد شدیدی بازوی دست چپم را مورد حمله قرار می‌دهد؛ مهره‌های استخوانی کمرم بی‌اراده تیر می‌کشد و درد شدید آن باعث می‌شود تا اعضای صورتم در هم جمع و مچاله شوند. دندان‌هایم را محکم و بی‌اراده روی هم فشار می‌دهم و با طی کردن خط نگاه هنری چشمانم روی خراش‌های چنگال‌مانند که زخمی عمیق اما کو‌چک را از بالا تا پایین عضله‌های بازوی چپم کشیده‌است قفل...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

امیر احمد

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
318
پسندها
2,862
امتیازها
13,933
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #23
درحالی که پلک‌هایم پشت سر هم باز و بسته می‌شوند، بزاق دهانم را محکم به پایین قورت می‌دهم. پا‌ها و آرنج دست راستم را اهرم بدنم می‌کنم و بی‌توجه به سوزش شدید خراش‌های بازویم با سرگیجه و فریاد بلندی از روی زمین بلند می‌شوم. مضطربانه نفسم را در سی*ن*ه‌ام حبس می‌کنم و به سوراخ نسبتاً بزرگ و دایره‌ای شکلی که بدنه دیوار چوبی مقابلم را تسخیر کرده‌است نگاهی می‌اندازم. دندان‌هایی تیز، خونین و اَره‌مانند به همراه پوزه گرگینه‌‌ای شکل بلندی در مقابل چشمانم قرار می‌گیرد و رعشه بر اندام استخوانی‌ام می‌اندازد! چشمان سفید، بی‌روح و رتیل‌مانندش مدام در حدقه جابه‌جا می‌شوند.
بدن نسبتاً بزرگ، کبود، سیاه‌رنگ و زخمی به همراه پا‌های دراز و کشیده‌اش دلم را خالی می‌کند؛ بر خلاف هم‌نوع دیگرش به جای دست‌های...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 4)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا