- تاریخ ثبتنام
 - 5/3/24
 
- ارسالیها
 - 198
 
- پسندها
 - 807
 
- امتیازها
 - 3,933
 
- مدالها
 - 7
 
- سن
 - 24
 
سطح 
                
    
    
    7
 - نویسنده موضوع
 - #1
 
نام دلنوشته: برسد به دست بیتا 
نویسنده: نسرین علیوردی
مقدمه:
من از شهر آمدهام! من از راه بلند زندگی، خسته و زار آمدهام.
کاش کسی صدای مرا بشنود. کاش کسی فریاد ساکت مرا ببیند. کاش فقط یک امشب بخوابم و خواب خانه را ببینم. پنجرهٔ اتاقم را در سوز زمستان باز کنم و یک جهان سرما به داخل بریزد. بعد خم شوم توی کوچه و به رهگذری تصادفی بگویم: «من اینجا گیر افتادهام.»
او زیر چتر مشکیاش با بهت نگاهم کند و من ورقپارههایم را از جیب درآورم و به دستش بدهم و بگویم: «میشود اینها را برسانی به دست بیتا؟!»
نویسنده: نسرین علیوردی
مقدمه:
من از شهر آمدهام! من از راه بلند زندگی، خسته و زار آمدهام.
کاش کسی صدای مرا بشنود. کاش کسی فریاد ساکت مرا ببیند. کاش فقط یک امشب بخوابم و خواب خانه را ببینم. پنجرهٔ اتاقم را در سوز زمستان باز کنم و یک جهان سرما به داخل بریزد. بعد خم شوم توی کوچه و به رهگذری تصادفی بگویم: «من اینجا گیر افتادهام.»
او زیر چتر مشکیاش با بهت نگاهم کند و من ورقپارههایم را از جیب درآورم و به دستش بدهم و بگویم: «میشود اینها را برسانی به دست بیتا؟!»
								
									آخرین ویرایش