نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان به رنگ کوچ | یسنا باقری کاربر انجمن یک رمان

Yasna.b

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
10
پسندها
15
امتیازها
3
  • نویسنده موضوع
  • #11
دستش را می‌برد توی موهای زمخت و سیاهش و متعجب می‌گوید:
- چه نوع سرطانی؟
- سرطان خون.
در این پنج سال، زیاد از این حرف‌ها شنیده‌ام. سر تا پایم را ورانداز می‌کند و پیشانی‌اش را می‌خاراند:
- بهت نگفتن سرطان خونت از چه نوعه؟
دفترچه‌ام را برمی‌دارم و می‌گذارم توی کیفم:
- من تنها چیزی که از سرطانم می‌دونستم، نوع داروهایی بود که مصرف می‌کردم. نه کمتر و نه بیشتر.
***
جلوی درب اتاق تزریقات می‌ایستم. حامد، دست‌هایش را می‌برد توی جیب کاپشن مشکی رنگش و سرش را می‌اندازد پایین:
- شرمندم ایمان، نمی‌دونستم حنانه این‌جاست.
سعی می‌کنم لبخند بزنم و در نگاهش یک:«گیرم که لبخند زدی، لرزش چانه‌ات را چگونه پنهان می‌کنی؟!» می‌بینم. زمزمه می‌کنم:«تقصیر تو نیست» و می‌روم داخل.
***
[فصل اول/ بخش دوم] [یزد، شهرستان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Yasna.b
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Bahar1400

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا