• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان سالیز | وانیل کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع vanil
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 8
  • بازدیدها 224
  • کاربران تگ شده هیچ

vanil

رفیق جدید انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
70
پسندها
413
امتیازها
2,648
مدال‌ها
5
محل سکونت
کلبه‌ رویاهایم!
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
سالیز
نام نویسنده:
وانیل
ژانر رمان:
اجتماعی، عاشقانه
کد رمان: 5708
ناظر: L.latifi❁ L.latifi❁
خلاصه: ماهی دختر زحمت‌کشی هست. او تمام تلاشش را می‌کند تا قوی باشد؛ همانند همه دختراهای زمین!
در قلب ماهی هیچ چیزی جایگاه عشق را نمی‌گیرد؛ همین موضوع باعث می‌شود تمام اولویت‌های مهم زندگی‌اش را به عشق ببازد. حال او با قلبی شاد دارد زندگی دیگری برای خود رقم می‌زند...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : vanil

Mers~

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
35
 
ارسالی‌ها
2,692
پسندها
34,712
امتیازها
66,873
مدال‌ها
37
  • مدیر
  • #2
تایید رمان.jpg
«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با رمان به لینک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Mers~

vanil

رفیق جدید انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
70
پسندها
413
امتیازها
2,648
مدال‌ها
5
محل سکونت
کلبه‌ رویاهایم!
  • نویسنده موضوع
  • #3
مقدمه:
گفته‌ها را باور نکن!
ماهی‌ها هم یادشان می‌ماند.
آن‌ها تور ماهی‌گیرها را هم، خوب به یاد دارند؛
اما اسیر تورها می‌شوند
‌و برای همیشه جان می‌دهند.
شاید پی قلب گمشده‌ خود می‌روند؛
یا شاید هم آن‌ها، فقط به دنبال ستاره‌ها می‌باشند.
هر چه که باشد آنها خنگ نیستند؛ اما
گاهی اسیر شدن دلیل دیگری دارد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : vanil

vanil

رفیق جدید انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
70
پسندها
413
امتیازها
2,648
مدال‌ها
5
محل سکونت
کلبه‌ رویاهایم!
  • نویسنده موضوع
  • #4
سالیز: نقطه امن؛ مایه پناه و آرامش. به توصیف دیگر، سالیز به کسی گفته می‌شود که همراه او می‌توان به آرامش، آسودگی خاطر، امنیت و خوشبختی رسید.

به نام خداوند مهربان‌
نگاهی به پایین انداختم. چراغ‌های کوچک رنگی یکدیگر را در آغوش گرفته‌اند و برای دل‌خوشی هم سو‌سو می‌زنند؛ درست مانند زندگی ما!
درست مانند منی که بعد از سال‌ها تنهایی، حال برای حال خوب هم‌سفرم، از جانم مایه می‌گذارم. من او را دوست می‌دارم، او نیز مرا؛ پس چیزهای دیگر اندکی ارزش ندارند. غم‌های پی‌در‌پی، همانند دریای جوشانی هستند که سعی دارند ما را از ما جدا کنند. همراه خود ما را نیز در لجن زندگی گرفتار کنند. در این میان، عشق و شادی‌های‌مان را فراموش‌...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : vanil

vanil

رفیق جدید انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
70
پسندها
413
امتیازها
2,648
مدال‌ها
5
محل سکونت
کلبه‌ رویاهایم!
  • نویسنده موضوع
  • #5
انگار عادتش بود که آخر هر جمله‌اش یک "ماهی" بکارد.
سفره‌ای که من با شلختگی باز کرده بود را با تمام سلیقه چیده است. لبخندی می‌زنم و پشت میز می‌نشینم.
- امروز میرم یه تعمیراتی بیارم که یخچال رو تعمیر کنند.
بعد از اینکه لقمه‌اش را قورت می‌دهد، می‌گوید:
- شماره امیر رو دارم؛ زنگ می‌زنم بیاد.
باشه‌ای می‌گویم و در دل خدا را شکر می‌کنم که مشکل رفت و آمد و تعمیراتی پیدا کردن هم حل شد.
- پس من میرم دانشگاه؛ رئیس دانشگاه انگار باهام کار داره.
یکی از ابروهایش را بالا می‌اندازد. در دلم چنان قندی آب می‌شود که بی‌اختیار، از آن لبخندهای خنگم گوشه لبم می‌نشیند.
- باز چیکار کردی ماهی؟
خنده‌ای می‌کنم و شانه‌هایم را بالا می‌اندازم. دوباره نصیحتش را از سر می‌گیرد:
- ماهی چند بار گفتم انقدر سر به هوا نباش؟...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : vanil

vanil

رفیق جدید انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
70
پسندها
413
امتیازها
2,648
مدال‌ها
5
محل سکونت
کلبه‌ رویاهایم!
  • نویسنده موضوع
  • #6
لبخندی می‌زنم و از آغوشش بیرون‌ می‌آیم.
- حالا مگه می‌خوام برم جبهه؟
لبخندی می‌زند و دوباره می‌گوید:
- مواظب خودت باش ماهی!
چشمی می‌گویم و سفره را جمع می‌کنم. او نیز با تمام محدودیت‌هایش کمکم می‌کند. به سمت اتاقم می‌روم و مانتو سرمه‌ای با مقنعه و شلوار مشکی تن می‌کنم. کشو را می‌کشم و دنبال جورابم می‌گردم. دیشب هم نتوانستم پیدا کنم.
- جوراب منو ندیدی؟
در را هل می‌دهد و با ویلچر داخل می‌آید.
- بازم جوراباتو گم کردی؟
لعنت به منه شلخته!
- تو کشو گذاشته بودمش.
به سمت کمد می‌آید و هم‌زمان با باز کردنش، کوه لباس‌هایم به او حمله می‌کنند و از سر و کوله‌اش لباس می‌ریزد.
- ماهــی؟
گوشه لبم را می‌گزم که نخندم تا همین‌جا، با همین لباس‌ها خفه‌ام نکند.
- جانم؟
نگاهش را که به من می‌اندازد، دیگر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : vanil

vanil

رفیق جدید انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
70
پسندها
413
امتیازها
2,648
مدال‌ها
5
محل سکونت
کلبه‌ رویاهایم!
  • نویسنده موضوع
  • #7
به سمت سما که صدایم می‌کرد، برمی‌گردم.
- سلام سما.
نفس بلندی به خاطر دویدنش کشید.
- پیش رئیس دانشگاه میری؟
به سمت راهی که می‌خواستم بروم، برمی‌گردم و نگاهی می‌کنم.
- با این وضعیت من و مسیری که میرم، معلومه!
با تاسف سرش را تکان داد.
- باید راضیش کنی ماهی؛ اگه اخراجت کنه چی؟
به نشانه عادت دوباره شانه‌هایم را بالا می‌اندازم.
- حق نداره؟
سرش را با ناراحتی تکان می‌دهد.
- ولی یادت نره چقدر سر قبولی تو این دانشگاه بدبختی کشیدی!
هیچ وقت یادم نمی‌رود روزهایی که بیشتر از سه ساعت نمی‌توانستم بخوابم و صبح تا شب سرم در کتاب‌هایم بود، تا در این دانشگاه و رشته‌ای که دیوانه‌وار دوستش داشتم قبول شوم‌؛ اما حالا؟
سرم را تکان می‌دهم و به سمت اتاق رئیس می‌روم. تقه‌ای به در می‌زنم و با بله‌ای که می‌گوید،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : vanil

vanil

رفیق جدید انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
70
پسندها
413
امتیازها
2,648
مدال‌ها
5
محل سکونت
کلبه‌ رویاهایم!
  • نویسنده موضوع
  • #8
سرم را بالا می‌گیرم و با همان چشم‌های اشکی‌ام به او می‌نگرم.
- بعضی چیزها تو زندگی هست که ارزشش از هر چیزی بیشتره؛ حتی از گذشتن از تمام هوش و توانایی‌هام یا گذشتن از دانشگاه و رشته‌ای که براش تا پای جونم جنگیدم.
یادم می‌آید یکی از آن روزها را که بدون توجه به ساعت و بدون خوردن حتی لقمه‌ای غذا، چندین ساعت کامل فرمول و معادله حل کرده بودم و آخرش نیز از ضعف و خستگی زیاد، کارم به بیمارستان کشیده بود.
- می‌تونی در کنار چیزهای با ارزش زندگیت، برای ارزش‌هایی که براشون تلاش کردی، بجنگی!
او نمی‌دانست که این حرفش، فقط همان جنبه حرف را دارد و عملی کردنش غیرممکن است؛ حداقل با وضع زندگی من که این چنین است!
از جایم بلند می‌شوم.
- آقای حقی ازتون بابت تموم این سال‌ها و مخصوصا کمک‌های اخیرتون سپاس‌گذارم‌...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : vanil

vanil

رفیق جدید انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
70
پسندها
413
امتیازها
2,648
مدال‌ها
5
محل سکونت
کلبه‌ رویاهایم!
  • نویسنده موضوع
  • #9
من واقعا از دانشگاهم اخراج شده‌ام!
نگاهم با دلتنگی و غم دور تا دورش را می‌گردد. یاد اولین باری می‌افتم که از پشت درهای قفل شده، با تمام ذوق و شوق این دانشگاه زیبا را نگاه کرده و قسم خورده بودم که در این دانشگاه قبول می‌شوم. به زمانی فکر می‌کنم که بعد از قبولی با امیدی فراوان و آرزوهای دور و دراز پا به اینجا گذاشته بودم تا ثبت نام کنم. وقتی برای اولین بار در کلاس‌هایم شرکت می‌کردم و هر چه استادها می‌گفتند با تمام وجود گوش می‌دادم و به سرعت نوت برداری می‌کردم. به برنامه‌هایی که همگی دود شدند و به هوا رفتند. در این میان من نمی‌خواهم حتی خاکسترشان را ببینم تا باورم نشود که چگونه با تصمیم خودم آن‌ها را سوزانده‌ام!
- ماهی بریم من تعهد بدم؟
نگاهم روی سما می‌نشیند. دختردایی که برخلاف همه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : vanil

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا