• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان برج ممنوعه‌ی پناه | کوثر موسوی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع big boss
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 10
  • بازدیدها 268
  • کاربران تگ شده هیچ

big boss

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
28/9/24
ارسالی‌ها
10
پسندها
22
امتیازها
33
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
لبخندی به درک و فهم و شعور این پسر زدم.
- نه بابا برو بشین! یه سوسیس تخم مرغ که این حرفارو نداره!
دستش رو به شونم کوبید که دلم هری ریخت!
- لوس نشو بابا! بده من سوسیس هارو خورد کنم.
عقب رفتم و تند گفتم:
- باشه هرجور راحتی!
کیان مشغول شد و منم تابه رو روی گاز گذاشتم و کمی روغن ریختم.
تخم مرغ هارو بیرون آوردم و توی ظرفی شکوندم.
کیان هم سوسیس هارو توی تابه ریخت و رو به من گفت:
- من حواسم هست، تو برو سفره رو بنداز!
سری تکون دادم و از آشپزخونه بیرون رفتم.
پسرا توی سر و کله‌ی هم می‌کوبیدن و می‌خندیدن!
انگار اینجا مهدکوک بود و اون هم بچه‌ی شیش ساله!
سینا که متوجه من شد بلند شد و سفره رو از دستم گرفت و انداخت.
چقدر خاکی و خودمونی بودن!
کیان با به به و چه چه تابه رو وسط سفره گذاشت.
وسایل رو توی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا