دلنوشته مجموعه دلنوشته‌ی عروسک نقاب دار | Peace warrior کاربر انجمن یک رمان

[Peace warrior]

به نام حق

مجموعه دلنوشته:
"عروسک نقاب دار"
نویسنده:
م_صاد
مقدمه:
کالبدهای در هم تنیده ای از جنس زن، در سرزمین دور افتاده، آوای خونین سر داده اند؛
نام مظلوم بر هویت خود حک کردند تا ظالم درونشان را پنهان کنند...!

 

[Narges.sh]

•| بسم رب القلم |•
آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند...

نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید.
***
قوانین بخش دلنوشته‌ی کاربران"
پس از گذشت حداقل ۲۰ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Peace warrior]

جسمش گناه بود
افکارش گناه بود
اعمالش گناه بود
راهش گناه بود
انتخاب هایش گناه بود
جنسیتش گناه بود
گویا او، مجرم تمامی جرم های دنیا بود؛
تنها مجرمی که نه تنها شاکی بلکه شریک جرم های او نیز هم، انگشت اتهام به سمت یکدیگر گرفته و در مسیر نامتناهی سرنوشت شان، دیواری کوتاه تر از همدستان خود پیدا نکرده، با قصد ارضای عقده های درونی خویش، بی مهابا روح های زخم دیده همدیگر را می‌بلعیدند؛

 

[Peace warrior]

نوزادی که نوزاد نبود و پایین تنه ی جسمش عامل برانگیختن پدرش میشد؛
کودکی که کودکی نکرده باید یاد بگیرد چگونه مثل نوجوان ها، بپوشد، رفتار کند، بایستد، بنشیند؛
نوجوانی که نوجوانی نکرده باید یادبگیرد چگونه همانند زن بالغی رفتار کند تا در روزهای آینده، طعمه کودک همسری و همخوابه مردی به نام شوهر شود..!

 

[Peace warrior]

در هنگام زندگانی، آن ها مانند عروسک های نقاب داری بودند که بایستی برای جلب تایید، ماسک های مختلف دروغین خود را بر اساس مسئولیت های گوناگون، تعویض و بر هویت خود نصب میکردند تا از جانب هم جنس و جنس مخالف خود، رد صلاحیت نشوند؛