نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعر مجموعه اشعار نژنگ | محدثه رستگار کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع AROHI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 15
  • بازدیدها 497
  • کاربران تگ شده هیچ

AROHI

رفیق انجمن
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,951
پسندها
23,424
امتیازها
44,573
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #11
سالیان است که با وخامت تیمارم
در میان جنون و آزار خویش بی‌قرارم
خود شده‌ام بدترین بلای جان خود
میان اسارت خودم و عذاب جنون گرفتارم
گاه خودم سلاخی می‌کنم روحم را!
و گاهی زیر ویرانگی روانم آوارم
میان خودآزاری و دیوانگی گیر کرده‌ام
در ظاهر اما همچو کوه استوارم
ولی کوه نیز روزی ریزش می‌کند
زنده نیستم ولی به نفس کشیدن ناچارم
همچو یک فیلم قدیمی نفرین شده
زندگی سیاه و سفیدم را مجبور به تکرارم

 
آخرین ویرایش
امضا : AROHI

AROHI

رفیق انجمن
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,951
پسندها
23,424
امتیازها
44,573
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #12

هربار اذهان سیاه، می‌کَنَد گور مسرتم را
آخر به چه کسی بگویم یک دنیا حسرتم را
تمام لحظات شیرینم با زهر این افکار حرام شد
بر کدام کوهی فریاد زنم این همه مرارتم را
تا دردم به آسمان رود و به گوش خدا برسد
تا شاید با معجزه‌ای تغییر دهد اقبال و قسمتم را
چه کردم که این همه شکنجه را روا دانسته بر من
چرا رنج‌ها باید بسازند آشیان مصلحتم را
کاش یکبار حکمت به رضایت دل ختم می‌گشت
خدایا، من چگونه تهی کنم این همه هراس و وحشتم را
 
امضا : AROHI

AROHI

رفیق انجمن
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,951
پسندها
23,424
امتیازها
44,573
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #13
برای تسکینِ روح تیمارم به انتظار نشسته‌ام
در تقلای درمان، شیشه‌ی عمر شکسته‌ام
چه کسی کنارم بود و دید که من چطور
با اشک‌هایم، چه آرزوهایی را ز دلم شسته‌ام
این دام جنون، پرپرم می‌کند ولی نمی‌کشد
بلایی آورد به سرم که فقط به مرگ دل بسته‌ام
با بال‌های زخمی گوشه‌ای افتاده‌ام غریبانه
برای دوباره آغاز شدن، بیش از حد خسته‌ام
همانطورکه مُرده هرگز برنمی‌خیزد ز گور خود
دیگر ز تپش جان نمی‌گیرد قلب ازهم گسسته‌ام
این اندیشه‌ها ظالمانه شلاق به روحم زدند
همان اذهانی که مسیرشان را خودم ساخته‌ام
من یاور این بیماری شدم و خ**یا*نت کردم به خود
هربار خودم را زمین زدم و هربار با قدرت برخاسته‌ام
اما دیگر آنقدر به همراه نشخوار تبر زدم به ریشه‌ام
که دیگر در بطن خویش به جهان مُرده‌ها...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : AROHI

AROHI

رفیق انجمن
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,951
پسندها
23,424
امتیازها
44,573
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #14
روح من مدت‌هاست که پژمرده شده
قلبم ز طعم تلخ زمین خوردن، سرخورده شده
سوزشی می‌خزد در اعماق استخوان‌هایم چون
دلی در بُطن ویرانه‌ام ز دست من آزرده شده
آنقدر که با افکار سیاه شکسته‌ام جانش را
دگر احساس درونش، خاطره‌ای از یاد برده شده
شادی‌ را در کوچه‌های تاریک نشخوار گم کرد دلم
لبخندم دردناک‌تر از گریه یک آدم افسرده شده
من با چمدانی بسته در طلب رهایی‌ست ز من
قلبم زیر لگدهای اذهانم مانده و فشرده شده
از درون کمرم خم شد و به ابرو خم نیاوردم لیک
دیگر وجودم به دریایی از هیچِ مطلق سپرده شده
ای وای بر دل بیچاره‌ام، بر دل بی‌نوایم ای وای
که شهر چراغانی درونم، خاموش و دلمرده شده


 
آخرین ویرایش
امضا : AROHI

AROHI

رفیق انجمن
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,951
پسندها
23,424
امتیازها
44,573
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #15
تا به‌حال حبس در درونت گشته‌ای؟
خود، ویرانگر ستون‌به‌ستونت گشته‌ای؟
شده روحت دچار مرضی شوم شود
خودت شریک جرم جنونت گشته‌ای؟
شده تقلا کنی تا از کالبدت بیرون زنی
خودت، دشمن بدشگونت گشته‌ای؟
شده نشخوار بسوزانند جگرت را هردم
خسته و گُریزان از دلِ خونت گشته‌ای؟
شده میان آموخته‌های تلخ زندگی تیمار شوی
آیا پشیمان از منطق خونین اکنونت گشته‌ای؟
شده دیوانه‌وار به خودت خنجر زده باشی
شرمنده ذهن پریشان و قلب محزونت گشته‌ای؟





 
آخرین ویرایش
امضا : AROHI

AROHI

رفیق انجمن
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,951
پسندها
23,424
امتیازها
44,573
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #16
در ویرانه‌های وجودم آواره شده‌ام
ز انبوه رنج‌های افکارم بیچاره شده‌ام
تمنا دارم تا قطار عمرم زود متوقف شود
از بس که شکنجه و تکه‌ و پاره شده‌ام
گاهی اذهان است و دمی خودآزاری!
درون خودم تنهاترین این سیاره شده‌ام
آسمان دلم مدت‌هاست که ابری‌ گشته
بغضم شکست و ز اشک‌ها فواره شده‌ام
نشخوار مرا از پای‌بست به تباهی رساند
ولی بازهم بی‌حاصل در طلب چاره شده‌ام
 
امضا : AROHI

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 4)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا