نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان روی دیگر زندگی | فاطمه فاطمی نویسنده افتخاری انجمن یک رمان

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,610
پسندها
64,941
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
  • نویسنده موضوع
  • #61
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FATEME078❁

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,610
پسندها
64,941
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
  • نویسنده موضوع
  • #62
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : FATEME078❁

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,610
پسندها
64,941
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
  • نویسنده موضوع
  • #63
به دنبال یک تصویر از پریا در صفحه بردیا می‌گردم. هیچ عکس از او به اشتراک نگذاشته بود. از کجا باید به دنبال نحوه خنده‌های آن دختر می‌گشتم؟ یک هفته فرصتم تمام شده بود و تا آخر شب باید نتیجه را به او اعلام می‌کردم. طاها از خستگی به خواب رفته بود. میان خواب ناله می‌کرد. پویان دو بلیط هواپیما گرفته بود و پدر و مادر را به مشهد فرستاده بود. تمام هزینه‌های سفر هم برعهده گرفته بود. این هم کادوی آشتی‌کنانش بود.
کنار طاها دراز می‌کشم و دستم را لای موهایش می‌برم. نوزاد که بود ضعف نوازش داشت. دردش با حرکت دادن انگشتانم روی سر و صورتش تسکین می‌یافت.
پیام بردیا را بی‌پاسخ گذاشته بودم. جوابی برای سؤالش نداشتم. پرسیده بود فردا منتظرت باشم؟ از یک طرف در خانه ماندن آزارم می‌داد. از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FATEME078❁

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,610
پسندها
64,941
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
  • نویسنده موضوع
  • #64
-‌ حتما آبجی طنازه. من میرم باز کنم.
جلوی رفتنش را می‌گیرم. هوا سرد بود و لباس او یک تی‌شرت نازک. چادر سفید با گل‌های مشکی مادر را روی سرم کشیده و بی‌توجه به آشفتگی موهای بازم به حیاط می‌روم. هنوز یک ثانیه نشده، بینی‌ام سرخ می‌شود. قطره‌های باران قصد شست‌وشوی موهای بیرون آمده‌ام را دارند. شخص پشت در، دستش را روی زنگ گذاشته و خبر از خرابی آیفون ندارد. پس نمی‌تواند طناز باشد. در را باز می‌کنم. برای چند ثانیه مات تماشای شخص پشت در می‌مانم. او این‌جا چه می‌خواست؟ به اطراف چشم می‌دوزم. تاریک است و سخت می‌توانم او را ببینم. اگر سفید نمی‌پوشید ممکن بود نشناسمش.
-‌ سلام ترانه.
از موهایش آب می‌چکد. مژگانش خیس خیس است.
-‎‌ تو اینجا چی کار می‌کنی؟
کاپشن به تن ندارد و دست‌هاش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FATEME078❁

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,610
پسندها
64,941
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
  • نویسنده موضوع
  • #65
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FATEME078❁

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,610
پسندها
64,941
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
  • نویسنده موضوع
  • #66
او نگفت دوستت دارم
اما نامه‌اش را اینگونه تمام کرد؛
بالِ تو را می‌بوسم پرنده‌ی قلبم.

- فرانتس کافکا

حتما این هم از همان رویاهایی بود که در نهایت تبدیل به کابوس می‌شد. باید بیدار شوم. چشم‌هایم را برای مدتی طولانی می‌بندم. باز که می‌کنم هنوز او هست!
-‌ ترانه! نمی‌خوای چیزی بگی؟
حواسم برمی‌گردد. دستم را به تندی از اسارت خارج می‌کنم. از کنارش بلند شده و ابروهایم را درهم می‌کشم.
-‌ واقعا شوخیت گرفته امشب یا دوربین مخفیه؟ اصلا شبیه بردیایی که می‌شناختم نیستی. شدی شبیه پسر بچه تخس‌ها که توپشون رو می‌ندازن خونه مردم بعد دست‌شون رو می‌ذارن روی زنگ که تا توپ رو ندی نمی‌ریم.
لب‌هایش از هم فاصله گرفته و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FATEME078❁

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,610
پسندها
64,941
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
  • نویسنده موضوع
  • #67
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تَنگ در آغوش بگیرم که بمیرم.
فاضل نظری

جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FATEME078❁

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,610
پسندها
64,941
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
  • نویسنده موضوع
  • #68
زن خمیازه‌ای کشیده و چشم‌هایش را می‌مالد. توقع نداشت این موقع صبح کسی سراغش بیاید. به ساعتم نگاه می‌کنم. نیم ساعت است مرا معطل کرده تا مدارکم را نگاه کند.
-‌ مدارک دانشگاهیت کجاست؟ نمی‌بینم.
تک‌سرفه‌ای کرده و می‌گویم:
-‌ ندارم. یعنی تا دیپلم درس خوندم. ولی سابقه کارم زیاده.
عینک را تا نوک گرد بینی‌اش جلو می‌کشد.
-‌ عزیزم! سوابق کاری قبلیت رو دیدم، هیچ‌کدوم ربطی به کتاب نداره. گفتم شاید لیسانس ادبیاتی، کتابداری چیزی داری که برای استخدام اومدی.
مانند خودش، چشم‌هایم را ریز می‌کنم.
-‌ فروشندگی که کردم. الان بین من و یه دانشجوی کتابداری که تازه از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده، من کارم بهتره. می‌تونیم امتحان کنیم.
بالاخره بر آن صورت عبوس لبخندی دندان‌نما می‌نشیند. از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FATEME078❁

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,610
پسندها
64,941
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
  • نویسنده موضوع
  • #69
پایین مانتوی بالا رفته‌ام را مرتب می‌کنم.
-‌ از کجا فهمیدید که نخوندن؟ خودشون گفتن کتاب‌های مورد علاقه‌شون این دوتان.
موهای سرخ شانه‌ ندیده‌اش را زیر شال زردش می‌برد. گوشه چشم‌ها و پیشانی‌اش چروک و سنش به تخمین من بالای شصت سال است. با این همه خوب مانده است.
-‌ این جزوی از رمز و راز کار منه. درموردش سؤال نپرس. خب بیا این کاغذهات رو جمع کن.
شروع به برداشتن تک‌تک کاغذهای پخش شده روی میز می‌کنم. به ویژگی‌هایش باید بی‌نظمی را هم اضافه کنم. کاملا با مرتب بودن بیگانه است و بعید می‌دانم کتاب‌ها را خودش در قفسه‌ها چیده باشد.
پاکت سیگار را از جا بلند کرده و به من تعارف می‌کند.
-‌ ممنون. سیگاری نیستم.
دستش را پایین نمی‌آورد. با ابرو به پاکت اشاره می‌کند که حتما باید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FATEME078❁

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,610
پسندها
64,941
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
  • نویسنده موضوع
  • #70
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FATEME078❁

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا