متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان قاتل وحشی | آلفا کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع A.Khani
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 4
  • بازدیدها 87
  • کاربران تگ شده هیچ

A.Khani

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
52
پسندها
209
امتیازها
1,023
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
قاتل وحشی
نام نویسنده:
آلفا
ژانر رمان:
درام، عاشقانه، جنایی
کد: 5772
ناظر رمان:
A asalezazi
ثروت، عشق و انتقام، سه ضلع یک مثلث مرگبار. شاهانی که روزی وارث یک امپراتوری بود، حالا در جستجوی عدالتی خونین است، پسری که تنهایی داغ یه خانواده را بر دوش دارد و تنهایی داغی بر دل دشمنان...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Ghasedak.

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
3,084
امتیازها
19,173
مدال‌ها
15
  • مدیر
  • #2
795136_60e37fa2aa8f2b5b6992be8bb9684e4c.jpg

«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

A.Khani

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
52
پسندها
209
امتیازها
1,023
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #3
"دل بی‌رحم در این دوره به کار آید و بس
نرود با دل پر عاطفه کاری از پیش"

سردم بود! تو خودم جمع شدم مثل یه بچه‌ای که مادرشو گم کرده، منم مادرمو گم کردم من همه چیزمو گم کردم! بعضی وقتا به خودم میگم بابا تو دیگه کی هستی؟ تو دیگه چه جونوری؟ بعد پونزده سال چطور زنده موندی؟ چطور طوری رفتار کردی که انگار هیچی نشده؟ چطور ندیدی؟ چطور؟ چطور تونستی زنده بمونی؟ پونزده ساله که خون تو رگام جریان نداره، قلبم بعضی وقتا دیگه توان تحمل نداره! چقدر دیگه باید صبر می کردم؟ بلند شدم نشستم، وسط اتاقی بودم که جا نمی‌شدم از بس که غمو غصه داشتم! من محکومم به زنده موندن... !
سوییچ موتورو برداشتم از خونه زدم بیرون سوار موتورم شدم روشن کردم به راه افتادم، چقدر تلاش کردم تا این موتورو خریدم چقدر کار کردم چقدر زحمت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

A.Khani

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
52
پسندها
209
امتیازها
1,023
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #4
"باختم در عشق اما باختن تقدیر نیست
ساختم با درد و تنهایی مگر تقدیر چیست"

زندگی می‌گذره و ما روز‌به‌روز پیر می‌شیم و چقدر خریم که نمی‌فهمیم آخرش خودمونیم و خودمون هیشکی بهمون رحم نمی‌کنه دنیا دار مکافاته! تو این دوره دل رحم باشی می‌خورنت نزنی می‌زننت! و منی که اومدم تا جبران کنم!
صدای در منو به خودم آورد دست بردم به جیبم تیزی رو گرفتم تو دستم صدای پاهاش تو گوشم بود، کلید داشت یادم نمیاد به کسی کلید داده باشم، رفتم کنار دیوار ایستادم به طوری که کسی نتونه منو ببینه در باز شد اومد تو بالافاصله گردنشو گرفتم صورتشو کوبوندم به دیوار تیزی رو گذاشتم رو شاهرگش!
- چیکار می‌کنی شاهان؟
یه پرس غذا تو دستش بود افتاد زمین، فریاد کشیدم:
- اینجا چیکار می‌کنی؟ جواب بده؟
یه آهی از درد کشید گفت:
- شاهان ولم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

A.Khani

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
52
پسندها
209
امتیازها
1,023
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #5
"زخمی که بر دلم زدی هرگز خوب نخواهد شد
و من روزی
تقاص تمام اشک هایم را از تو خواهم گرفت"

***
[چند ساعت بعد]
خشمی که شاهان به گذشتش داره سبب افزایش تنش و نفرتش میشه. اما اون پسری نیست که به سادگی زمینش بزنن. آرام دختریست که از بچگی اونو می‌شناسه و از همون بچگی عاشقش شده. شاهان راضی شد تا آرام بهش کمک کنه در واقع کمک آرام بهانه‌ست تنها هدف اون بودن در کنار شاهان هست. اولین مأموریت آرام راه رو برای شاهان باز می‌کنه!
سامیار با دوستاش هماهنگ می‌کنه قراره یه پارتی کوچیک تو باغ یکی از دوستاش داشته باشه.وارد باغ میشه میره داخل و می‌شینه رو کاناپه، بعد چند دقیقه دختری براش نوشیدنی میاره سامیار نوشیدنی رو برمی‌داره با یه اشوه خاص میگه:
- شما چقدر زیباین!
دست دراز می‌کنه و میگه:
- من سامیار.
دختره...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا