- تاریخ ثبتنام
- 1/9/22
- ارسالیها
- 80
- پسندها
- 346
- امتیازها
- 1,778
- مدالها
- 4
سطح
4
- نویسنده موضوع
- #31
"من نه آنم که به تیغ از تو برگردانم روی
امتحان کن به دو صد زخم مرا بسم الله"
از اتاق باران اومدم بیرون درو بستم تو تاریکی اومدم سمت اتاق خودم فکر نکنم امشب خوابم ببره! اتفاق هایی که افتاد یکم زیادی بودن هنوز نتونستم حضمشون کنم، درو باز کردم رفتم تو اتاقم نشستم رو تخت هیچجوره عقلم نمیکشه شاهان و ساواش چطور اونطوری حرف زدن؟ چرا رسما رک و پوست کنده گفتن دشمنتون ماییم؟
رو تخت دراز کشیدم به بیرون زل زدم فکرم درگیر بود من چطور میتونستم به اون مرد اعتماد کنم؟ اون اصلا ساواشی نبود که میشناختم!
صدایی توجهم رو جلب کرد فکر کنم صدای پنجره بود! اما نصف شب صدای پنجره چرا باید بشنوم؟! آروم بلند شدم هنوزم صدا میومد انگار چیزی به پنچره میزنن! رفتم طرف پنجره آروم پرده رو کنار زدم پنجره رو باز کردم...
امتحان کن به دو صد زخم مرا بسم الله"
از اتاق باران اومدم بیرون درو بستم تو تاریکی اومدم سمت اتاق خودم فکر نکنم امشب خوابم ببره! اتفاق هایی که افتاد یکم زیادی بودن هنوز نتونستم حضمشون کنم، درو باز کردم رفتم تو اتاقم نشستم رو تخت هیچجوره عقلم نمیکشه شاهان و ساواش چطور اونطوری حرف زدن؟ چرا رسما رک و پوست کنده گفتن دشمنتون ماییم؟
رو تخت دراز کشیدم به بیرون زل زدم فکرم درگیر بود من چطور میتونستم به اون مرد اعتماد کنم؟ اون اصلا ساواشی نبود که میشناختم!
صدایی توجهم رو جلب کرد فکر کنم صدای پنجره بود! اما نصف شب صدای پنجره چرا باید بشنوم؟! آروم بلند شدم هنوزم صدا میومد انگار چیزی به پنچره میزنن! رفتم طرف پنجره آروم پرده رو کنار زدم پنجره رو باز کردم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش