• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رز خونین | پونه بیگی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع سامیرانا
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 5
  • بازدیدها 195
  • کاربران تگ شده هیچ

سامیرانا

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
19/2/25
ارسالی‌ها
6
پسندها
21
امتیازها
33
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
رز خونین
نام نویسنده:
پونه بیگی
ژانر رمان:
جنایی ، پلیسی
کد رمان: 5811
ناظر رمان: A asalezazi

رز خونین .
لقبش را رز خونین گذاشته بودند کسی نمیدانست چند سالش است ، اسمش چیست و با در چه مکانی زندگی میکند‌.
تمام قاتل‌ها نشانی از خودشان به جا می‌گذارند. نشانه‌ای که رز خونین به جا میذاشت گل‌های رز سپیدی بودند که با خون سرخ قربانیانش خونین و سرخ میشدند .
از این رو، به او رز سرخ و یا رز خونین نیز می‌گفتند.
 
آخرین ویرایش

Ghasedak.

مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
1,062
پسندها
3,167
امتیازها
19,173
مدال‌ها
15
سطح
13
 
  • مدیر
  • #2
795136_60e37fa2aa8f2b5b6992be8bb9684e4c.jpg
«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با رمان به لینک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] T A V A N

سامیرانا

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
19/2/25
ارسالی‌ها
6
پسندها
21
امتیازها
33
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
رز خونین کارش را تمام کرد.
به سوی حوله‌ی روی صندلی رفت ، آن را برداشت و دستان خونی‌اش را پاک کرد.
حتی لازم نبود او آن همه خون روی زمین را پاک کند، زیرا آقای موریس را در اتاق خواب خودش به قتل رسانده بود.
حوله را روی زمین انداخت ، دستکش‌هایش را دراورد و آن‌ها را داخل کوله پشتی‌اش انداخت.
همان کوله پشتی‌ای که مدرک تمامی قتل‌هایش بود.
همان کوله پشتی‌ای که اگر به دست پلیس می‌افتاد قطعاً شغل رز خونین به عنوان یک قاتل به پایان می‌رسید .
دستش را داخل کوله پشتی‌اش کرد و یک جعبه در اورد.
درب آن را باز کرد. جعبه دو قسمت داشت .
در قسمت سمت راست جعبه گل رز سفید و در سمت چپ از آن شیشه‌های آزمایشگاهی که نمونه را داخلش می‌گذارند بود.
او حالا به قسمت زیبای کارش رسیده بود.
یک قیچی در اورد ، هندزفری‌اش به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

سامیرانا

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
19/2/25
ارسالی‌ها
6
پسندها
21
امتیازها
33
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
توماس
زمان حال

از تاکسی پیاده شدم.
کرایه را پرداختم و به سوی اداره به راه افتادم و از در وارد شدم .
دیوید را از دور دیدم که پشت میزش نشسته بود‌ و سرش گرم کارهایش بود. اصلاً خوب به نظر نمی‌آمد و بسیار آشفته بود.
طوری که او به صفحه لپ تاپ‌اش خیره شده بود و با آن همه کاغذی که دور و برش چیده بودند اصلاً متوجه من نشده بود.
به پشتش رفتم و دستم را روی شانه‌اش گذاشتم‌.
دیوید یک‌دفعه از جا پرید و بلند گفت : چیکار میکنی تام؟
تو داشتی چیکار می‌کردی دیوید ؟ طوری که به صفحه خیره شده بودی اصلاً متوجه اومدنم نشدی !
تام یه اتفاقی افتاده
***
در شهری که من در آنجا زندگی می‌کردم هیچ اتفاق خاصی رخ نمی‌داد.
من در حقیقت متولد آن شهر نبودم . در شهری که من قبلاً زندگی می‌کردم جرم و جنایت و قتل بسیار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

سامیرانا

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
19/2/25
ارسالی‌ها
6
پسندها
21
امتیازها
33
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
جک
۶ سال قبل ساعت ۷:۵۰

- جک ، جک ، جک زودباش بیدار شو جک دیرت شده !
با صدای مادرم از خواب بیدار می‌شوم. مادرم هیچوقت نمی‌خواهد من به خاطر خوابیدن به مدرسه نروم. اگر حالا از خواب بیدار نشوم او حسابی سرم غر می‌زند.
با احساس نارضایتی شدیدی از رختخواب بیرون می‌آیم و بلند می‌گویم بیدار شدم.
درب اتاق را باز میکنم و بیرون می‌روم. لوسی پله‌ها را دو تا یکی می‌گذراند و با سرعت به طرف میز صبحانه می‌دود.
لوسی خواهر بزرگتر من است . پدرم لباس‌های سرکارش را پوشیده و منتظر صبحانه است‌.
به طرف دستشویی می‌روم تا صورتم را بشویم.
آب را باز می‌کنم و صورتم را خیس میکنم؛ حس غلت خوردن آب سرد و خنک روی پوستم خوشایند است. آب را می‌بندم و با حوله صورتم را خشک میکنم ، درب را باز می‌کنم و به بیرون میروم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

سامیرانا

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
19/2/25
ارسالی‌ها
6
پسندها
21
امتیازها
33
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
مورفی
۶ سال قبل ۷:۵۰

- آخ لعنتی، آب رودخونه خیلی سرده!
به رنگ سرخ آب خیره می‌شوم ، دلنشین است.
به لباس‌های خونینم نگاهی انداختم و سپس از آب بیرون میایم.
بی پوشش هستم و تمام لباس‌هایم آغشته به خون هستند. به سوی کلبه قدم برمی‌دارم و داخل می‌شوم، یک دست لباس سپید و تمیز تنم می‌کنم.
فندکم‌ را بیرون می‌کشم و روشنش می‌کنم ، به سوی لباس‌هایم که روی زمین افتاده بود می‌روم. خیره شدن به لباس‌ها حس آرامشی به من می‌دهند ، تماشای خون زن و مردی که لحظاتی قبل برای بخشیدن جانشان مرا التماس می‌کردند لذت بخش بود.
فندکم را زمین می‌اندازم ، آتش به لباس ها چنگ می‌زند و تمامی مدارکی که ثابت کند من سر‌ آن زوج خوشبخت را قطع کرده‌ام ، نابود می‌کرد‌‌. تماشای برافروختن شعله‌های آتش حس خوبی داشت. اگر جهنمی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا