شعر مجموعه اشعار آبیِ رنگ پریده| عبیر باوی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Abiii
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 208
  • کاربران تگ شده هیچ

Abiii

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
3/5/19
ارسالی‌ها
436
پسندها
5,738
امتیازها
21,413
مدال‌ها
14
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
به نام خدای آسمانِ آبی
نام مجموعه اشعار: آبیِ رنگ پریده
نام شاعر: عبیر باوی
قالب: سپید
مقدمه: در حال نوشتن...


تقدیم به مادرم، که دریای بی‌کران محبت است:light-blue-heart:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Abiii

Kalŏn

سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
10,122
پسندها
42,281
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
سطح
41
 
  • مدیر
  • #2
•| بسم رب العشق |•
1000015513.jpg
ضمن عرض سلام و خوش آمد خدمت شما شاعر محترم؛ لطفاً قبل از شروع تایپ مجموعه اشعار خود، قوانین بخش را مطالعه کنید.

"قوانین بخش اشعار کاربران"
***
پس از ارسال بیست پست در دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست نقد بدهید و از دیدگاه دیگر کاربران درباره اشعارتان، آگاه شوید.

"تاپیك درخواست نقد و بررسی اشعار"
***
پس از گذشت بیست پست از دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست تگ دهید و از کیفیت اشعار خود آگاه شوید.
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kalŏn
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Abiii

Abiii

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
3/5/19
ارسالی‌ها
436
پسندها
5,738
امتیازها
21,413
مدال‌ها
14
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
ما اندوه را سر کشیده‌ایم
یا اندوه ما را؟
که م**س.ت از آن
وقت و بی‌وقت
تلو تلو خوران راه می‌افتیم
توی کوچه پس کوچه‌های خیال و خاطرات
کسی بگیرد از دستمان
این ش*ر..اب هزارساله را
من دارم میمیرم اما بلند می‌خندم
صدای مادرم را از دور می‌شنوم
صبح است برای آنها
می‌خواهد بلند شوم
اما جنازه‌ی امید وسط اتاق افتاده
بوی خونش حالم را از زندگی بهم می‌زند
و غم دست و پایم را گرفته
می‌گوید برخیز برو..حالا که زندگی هست
ولی چشمانش دروغ می‌گویند و بهانه گیر
صدای روز مثل وز وز رادیو
مدام قطع و وصل می‌شود
می‌خواهم تمامش کنم
دستم می‌رود از پریز درش بیاورم
اما چشمانِ مادرم
نمی‌گذارند
لبخند غمگینی میزنم
و از برج صد طبقه‌ای سقوط می‌کنم
وز وز رادیو‌ام را دوست دارد..
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Abiii
  • sparkle
واکنش‌ها[ی پسندها] Mahsa.Ai

Abiii

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
3/5/19
ارسالی‌ها
436
پسندها
5,738
امتیازها
21,413
مدال‌ها
14
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • #4

از دست آسمان افتادم
زمین خوردم
شکستم
میان برف و بورانِ دلم با خون نوشتم" تو"

حواسم پرت شد
نگاهم تار
کسی از پشت خنجر زد، گفت
"منم آشنا" ی تو

عقیق چشمانت میان نور شد تاریک
صفای دلت
به گرمای دلم
شد باریک
‌کجایی تو
میان این شبِ تاریک؟
صدایم کن
بپرس کسی را دوست می‌داشتی آیا؟
شاید دلم زبان باز کرد
شاید توبه بشکستم
شاید من بگویم "تو"
 
امضا : Abiii
  • sparkle
واکنش‌ها[ی پسندها] Mahsa.Ai

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 3)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا