• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان شبی که جادو جنون شد | لیلیت کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع لیلیت
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 168
  • کاربران تگ شده هیچ

لیلیت

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
19/10/25
ارسالی‌ها
3
پسندها
7
امتیازها
0
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
شبی که جادو جنون شد
نام نویسنده:
لیلیت
ژانر رمان:
فانتزی، عاشقانه
کد رمان : 5701
ناظر : اِللا لطیفــی اِللا لطیفــی

خلاصه: همه چیز مبهم و درهم آمیخت زمانی که بانگ طماع بودن نیما از هر طرف به گوش رسید. جهانی که به یکباره با یک اشتباه به خاک و خون کشیده شد! نفرتی که به میان آمد، زخم‌هایی را به مرور به ارمغان می‌آورد. روند داستان، نیما با استفاده از جادوی سیاه پیوند عمیقی میان گرگ پناه و گرگ پسرِ آلفا ایجاد می‌کند. بی‌خبر از آن‌که جفت واقعی آتش، پناهی‌ست که بی‌گناه با طنابی زهرآلود در گودالی از درد مهروموم می‌شود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

asalezazi

مدیر تالار ویرایش + مدیر آزمایشی تالار کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
تاریخ ثبت‌نام
18/9/17
ارسالی‌ها
177
پسندها
1,775
امتیازها
9,763
مدال‌ها
15
سن
24
سطح
11
 
  • مدیر
  • #2
IMG_20250501_184704_079 (2) (1).jpg
«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با رمان به لینک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : asalezazi

لیلیت

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
19/10/25
ارسالی‌ها
3
پسندها
7
امتیازها
0
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
مقدمه:
در اعماق اسطوره‌ها، جایی میان نور و سایه، نامی زمزمه می‌شود: **لیلیث**.
دختری که از بهشت رانده شد و به خاکِ سردِ زمین محکوم شد، جایی که عشق، زخم و لبخند، نقاب است.
در روایت او، مرز میان نفرین و نجات، عشق و تاریکی، در هم می‌آمیزد. لیلیث نه هیولای داستان‌هاست و نه فرشته‌ی نجات؛ او **تجسم یک حقیقت فراموش‌شده** است — نوری که از دل خاموشی زاده می‌شود، عشقی که در سکوت می‌درخشد، و حضوری که هیچ آتشی توان نابود کردنش را ندارد.
او آمده است تا یادآوری کند که حتی در تبعید، در دل تاریکی، **چیزی از جنس روشنایی و عشق** باقی می‌ماند — نوری که در نگاه، در نفس، در لرزش ناگهانی جان، بی‌نام و بی‌پایان ادامه دارد.
 
آخرین ویرایش

لیلیت

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
19/10/25
ارسالی‌ها
3
پسندها
7
امتیازها
0
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
باد سردی از دهانه‌ی غار وزید؛ مثل نفسِ سنگینی که از خوابِ هزارساله‌ی موجودی تاریک بیرون می‌اومد.
شبیه به هشدار بود که استخوان‌ها رو به لرزه می‌انداخت و قلب رو از تپش باز می‌داشت.
نگاهش بالا رفت. تاریکی مثل پرده‌ای ضخیم روی سقف غار افتاده بود، اما از لابه‌لای شکاف‌های سنگی، رگه‌هایی از نور ضعیف با تقلایی خسته، خودش رو به درون می‌کشید. نه اون‌قدر که همه‌چیز دیده بشه، ولی کافی بود تا سایه‌ها شکل بگیرن؛ تا فضا، بین روشنی و تاریکی، معلق بمونه.
نور، مثل نفس آخر شمعی بود که روی سنگ‌ها می‌لغزید و می‌مرد.
چشم‌هاش در فضای نیمه تاریک غار، چرخیدن. می‌خواست دلیل این‌‌جا بودنش رو پیدا کنه.
اما چیزی پیدا نکرد. فقط ستون‌های سنگی، دیواره‌های خیس، و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا