• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان چشم‌های توخالی (جلد اول مجموعه‌ی مغزی در دست دارم) | مائین کاربر انجمن یک‌رمان

MAEIN

مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
18/4/21
ارسالی‌ها
2,461
پسندها
5,675
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #1
نام رمان :
چشم‌های توخالی (جلد اول مجموعه‌ی مغزی در دست دارم)
نام نویسنده:
مائین
ژانر رمان:
فانتزی، ترسناک
کد رمان: 5702
ناظر: Taraneh.j Taraneh.j


به نام خالق طاووس‌ها

خلاصه:
امیلی نمی‌تواند خود را در آینه ببیند. چشم‌هایش قادر نیستند تصویری جز طاووس‌های پرکنده‌ی خونین تماشا کنند. او وصف چهره‌اش را در عکس‌ها می‌بیند، از زبان دیگران می‌شنود و گاهی از این اوصاف آزرده می‌شود. هیچ‌گاه تمایل ندارد حرف‌های دیگران را برای خود اثبات کند؛ چرا که به هر دری بزند، تصویر مقابلش، باز هم همان پرنده‌ی زخمی و بی‌بال‌وپر است.
 

MAEIN

مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
18/4/21
ارسالی‌ها
2,461
پسندها
5,675
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #2
IMG_20250501_184704_079 (2) (1).jpg

«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با رمان به لینک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

MAEIN

مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
18/4/21
ارسالی‌ها
2,461
پسندها
5,675
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #3
(فصل اول: سالی)

سال‌هاست که دو سوی حمام خانه‌مان، آینه‌ای تمام‌قد نصب شده است؛ اما من با نگاه‌کردن به هر سمت آن، چهره‌ای مجزا می‌بینم. سالی برای این اتفاق مسخره‌ام می‌کند؛ زیرا اعتقاد دارد تاکنون حتی چهره‌ی خود را نیز در هیچ‌یک از آینه‌ها مشاهده نکرده است. او قول داده راز مرا فاش نکند؛ اما تنها به این دلیل که من نیز به او چنین قولی داده‌ام.
فقط من مطلعم که سالی عاشق آزاردادن طاووس‌هاست. نمی‌دانم؛ شاید منظورش یکی از همان طاووس‌هایی باشد که هربار به حمام می‌روم، به طور واضحی روی هردو آینه طراحی می‌شود.
سالی این را نمی‌داند؛ زیرا یقین دارم اگه مطلع شود، مثل تمام اوقات دیگر دستم می‌اندازد و من هیچ‌وقت قادر نیستم رفتارش را مهار کنم. شاید به همین دلیل است که در تمام مواقع مثل...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Ghasedak.

MAEIN

مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
18/4/21
ارسالی‌ها
2,461
پسندها
5,675
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #4
معمولاً حرف‌هایش را نشنیده می‌گیرم. گاهی هم طاقت نمی‌آورم و به حمام می‌روم تا زیبایی طاووس‌ها را به جای چهره‌ی حقیقی‌ام بررسی کنم. اگرچه آن تصویری که انتظارش را می‌کشم به چشمم نمی‌آید؛ زیرا طاووس‌هایی که هربار مقابلم نمایان می‌شوند، بی‌اندازه خونی و زخمی‌اند. درست مانند همان پرنده‌هایی که سالی پس از مدرسه تکه‌تکه می‌کند و بعد به من دستور می‌دهد آن‌ها را در مخفی‌گاه دونفره‌مان به خاک بسپارم.
مدت‌ها قصد دارم این حقیقت را به مادرم بگویم؛ اما نمی‌توانم. من تنها فرزند او هستم. نمی‌خواهم با خود فکر کند دیوانه شده‌ام و اوقاتش را تلخ کنم.
گاه ساعت‌ها به عکس‌های خود خیره می‌شوم. تنها برای این که میان ظاهر حقیقی و راز زندگی‌ام شباهتی پیدا کنم. با این حال در این زمینه به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

MAEIN

مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
18/4/21
ارسالی‌ها
2,461
پسندها
5,675
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #5
اگر سالی این‌جا بود، پیشنهاد می‌داد لنگه‌کفشی را به سمت آن پرتاب کنم تا ساکت شود؛ اما بیداری سریع‌تر از این پیشنهاد به سراغم می‌آید.
دستی به چشم‌هایم می‌کشم و در جایم می‌نشینم. اتاق مانند هر روز روشن و غرق در نور است. با دیدنش لرزی بر تنم می‌افتد. درواقع دلیل روشنایی بیش از حد اتاق این نیست که از تاریکی می‌ترسم.
بالعکس؛ سال‌هاست که از نور وحشت دارم. با این حال پیشنهاد دکتر کِوین بود که خانه اکثر اوقات روشن بماند. از نظر او، مواجهه با ترس، تنها چاره برای رهاشدن از آن است.
مدتی در تخت باقی می‌مانم. سخت است به شروع روتین دیگری بیندیشم و باز هم برای خروج از اتاق مشتاق شوم. با این وجود چاره‌ای ندارم. باید مامان را بیدار کنم. می‌دانم اگر خواب بماند دلخور...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 10)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 2, کاربر: 0, مهمان: 2)

عقب
بالا