• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان کلاه‌خود عشق | ماهک مهاجری کاربر انجمن یک‌رمان

  • نویسنده موضوع ماهک مهاجری
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 22
  • بازدیدها 336
  • کاربران تگ شده هیچ

ماهک مهاجری

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
23/10/25
ارسالی‌ها
24
پسندها
34
امتیازها
40
مدال‌ها
1
سطح
2
 
  • نویسنده موضوع
  • #21
فصل ۲۳:
اردشیر، که اکنون تحت سایه ی نظارت دقیق تورانیان است، میداند که هر حرکت او زیر ذره بین
قرار دارد. با این حال، عشق و وظیفهاش او را وادار به اقدامی خطرناک میکند. او از طریق کاوه،
پیک مورد اعتماد و قدیمی خود که ظاهری از یک پیشخدمت مطیع توران به خود گرفته، اولین
پیام رمزی را برای روکسانه ارسال میکند. این پیام نه از طریق کاغذ و جوهر، بلکه از طریق تغییر
در چینش خاصی از مهره های شطرنجی که در اتاق انتظار اردوگاه روی میزی قرار دارد، منتقل
میشود؛ یک زبان سِرّی که تنها او و روکسانه از آن مطلع‌اند. کاوه، با قلبی که همچون پتک بر
سینه اش میکوبد، پیام را با مهارت جا میدهد و از کنار نگهبانان عبور میکند که گویی تنها به
یک پیش خدمت بیاهمیت مینگرند. خطر در هر قدم او حس میشود؛ بوی تند عرق و چرم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

ماهک مهاجری

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
23/10/25
ارسالی‌ها
24
پسندها
34
امتیازها
40
مدال‌ها
1
سطح
2
 
  • نویسنده موضوع
  • #22
فصل ۲۴:
روکسانه، با شنیدن خبر رسیدن کاوه و مشاهده تغییرات جزئی در چیدمان مهره های شطرنج که
به او رسانده شد، در درون خود به طوفانی از هیجان و ترس فرو میرود. او باید نقشی را بازی
کند که هیچگاه برایش طراحی نشده بود: زنی مطیع، دلباخته به حاکم توران، و دور از هر گونه
سوءظن. اسفندیار، که خود شاهزادهای زیرک و البته بسیار پارانوئید است، در تمام طول روز
سایهی روکسانه است. او اغلب در اتاق های نزدیک یا در همان تالار اصلی حضور دارد، تظاهر به
مدیریت امور حکومتی میکند، اما تمام تمرکز او بر روی زبان بدن، تنفس و حرکات کوچک
روکسانه است. تنش زیرپوستی بین آن دو، مانند سیم ناظری است که هر لحظه ممکن است
پاره شود.
روکسانه در ساعاتی که اسفندیار مشغول جلسات است، خود را وقف رمزگشایی میکند. او با
استفاده از یک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

ماهک مهاجری

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
23/10/25
ارسالی‌ها
24
پسندها
34
امتیازها
40
مدال‌ها
1
سطح
2
 
  • نویسنده موضوع
  • #23
فصل ۲۵:
پس از خروج اسفندیار، روکسانه با سرعتی که تنها تحت فشار مرگ امکانپذیر است، به سراغ
رمز میرود. او اکنون دقیقاً میداند که باید به کدام ستاره ها و کدام مصرهای خاص در اشعار
قدیمی ارجاع دهد. او با دقت، تکه های اطالعات را کنار هم میگذارد: "اردشیر در خطر است.
موقعیت نیروهای اصلی توران در مرز شمالی تثبیت شده است. فرار باید در مه بعدی انجام
شود." این اطالعات حیاتی، او را به مرحله بعدی میبرد؛ حالا باید این اطالعات را به گونه ای
ذخیره کند که حتی اگر اتاقش تفتیش شد، چیزی جز یک یادداشت بیذاهمیت پیدا نکنند.
درست زمانی که روکسانه در حال رمزگشایی نهایی است و بخشی از پیام را بر روی دستمالی
ظریف با اشاره های بسیار کوچک حک کرده، صدای کوبش سنگین کفش های نظامی در راهرو
میآید. اسفندیار بازگشته است، این...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا