- تاریخ ثبتنام
- 23/10/25
- ارسالیها
- 24
- پسندها
- 34
- امتیازها
- 40
- مدالها
- 1
سطح
2
- نویسنده موضوع
- #21
فصل ۲۳:
اردشیر، که اکنون تحت سایه ی نظارت دقیق تورانیان است، میداند که هر حرکت او زیر ذره بین
قرار دارد. با این حال، عشق و وظیفهاش او را وادار به اقدامی خطرناک میکند. او از طریق کاوه،
پیک مورد اعتماد و قدیمی خود که ظاهری از یک پیشخدمت مطیع توران به خود گرفته، اولین
پیام رمزی را برای روکسانه ارسال میکند. این پیام نه از طریق کاغذ و جوهر، بلکه از طریق تغییر
در چینش خاصی از مهره های شطرنجی که در اتاق انتظار اردوگاه روی میزی قرار دارد، منتقل
میشود؛ یک زبان سِرّی که تنها او و روکسانه از آن مطلعاند. کاوه، با قلبی که همچون پتک بر
سینه اش میکوبد، پیام را با مهارت جا میدهد و از کنار نگهبانان عبور میکند که گویی تنها به
یک پیش خدمت بیاهمیت مینگرند. خطر در هر قدم او حس میشود؛ بوی تند عرق و چرم...
اردشیر، که اکنون تحت سایه ی نظارت دقیق تورانیان است، میداند که هر حرکت او زیر ذره بین
قرار دارد. با این حال، عشق و وظیفهاش او را وادار به اقدامی خطرناک میکند. او از طریق کاوه،
پیک مورد اعتماد و قدیمی خود که ظاهری از یک پیشخدمت مطیع توران به خود گرفته، اولین
پیام رمزی را برای روکسانه ارسال میکند. این پیام نه از طریق کاغذ و جوهر، بلکه از طریق تغییر
در چینش خاصی از مهره های شطرنجی که در اتاق انتظار اردوگاه روی میزی قرار دارد، منتقل
میشود؛ یک زبان سِرّی که تنها او و روکسانه از آن مطلعاند. کاوه، با قلبی که همچون پتک بر
سینه اش میکوبد، پیام را با مهارت جا میدهد و از کنار نگهبانان عبور میکند که گویی تنها به
یک پیش خدمت بیاهمیت مینگرند. خطر در هر قدم او حس میشود؛ بوی تند عرق و چرم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.