• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان سفر به جهان زیرین | حافظ کاربر انجمن یک رمان

حافظ

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
31/10/25
ارسالی‌ها
30
پسندها
141
امتیازها
490
مدال‌ها
1
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #21
گفتمان آزاد رمان زده شد اگه خواستید میتونید درباره رمان نظراتتون رو بگید.:slightly-smiling-face:

-------------------------------------------------------------------------------
آرش پس از یک خنده نسبتاً طولانی گفت:
- کی فکرش رو می‌کرد که کسی پیدا بشه که به شاه اسماعیل به اون عظمت بگه عمو اسی!
- پس بریم داخل قصر؟
- نه! خنده کردنم دلیل بر موافقتم نیست! قصر ما رو اصلا راه نمیدن. تازه اگر هم راه بدن، قصر پر از خطرات هست!
- من که رفتم. تو هم اگه می‌خوای بیا!
مهرداد به سمت قصر دوید.
- صبر کن مهراد!
اما مهراد به حرف آرش گوش نکرد و به دویدن خود ادامه داد.
- تا یه بلایی سر ما نیاد این مهراد ول کن نیست!
سپس آرش با صدای بلند‌تر گفت:
- صبر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

حافظ

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
31/10/25
ارسالی‌ها
30
پسندها
141
امتیازها
490
مدال‌ها
1
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #22
- خب باشه! پس دقیق گوش کن! فکر کنم، اون پیک نامه شاه اسماعیل رو به سلطان سلیم می‌خواد بده، پاسخ شاه اسماعیل به نامه اول ،پاسخی سخت و شاعرانه به سبک خودش بود.
شاه اسماعیل با لحن افتخارآمیز، تند و تمسخرآمیز؛ اما با نوعی آرامش پادشاهانه، نامه‌ای نوشت. او سلیم را «سگ‌ عثمان» و انسان خون‌ریز خواند. گفت که از تهدید نمی‌ترسد، زیرا فرمانروایی و دل او از خاندان علی است و بر حق. نوشت که اگر قصد جنگ دارد، می‌تواند به میدان بیاید تا در چالدران یا هر جای زمین شمشیر داور باشد. همچنین اشاره‌ای به نسب خود کرد (از سادات و بازماندگان پیامبر) و با کنایه گفت که سلیم با ادعای خلافت نباید مسلمانان را بکشد. جمله‌ای معروف در مضمون پاسخ او، «ما از جنگ نمی‌هراسیم؛ اگر تو مردی، بیا تا ببینی در میدان چه کسی بر حق...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

حافظ

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
31/10/25
ارسالی‌ها
30
پسندها
141
امتیازها
490
مدال‌ها
1
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #23
- حالا بیا بریم، انقدر حرف نزن. بهمون شک می‌کنه!
شاه بر روی تخت نشست و آرش و مهراد بر تخت‌ها کوچکی در دور شاه نشستند.
- شما! به گمانم نامت مهراد بود، درست است؟ این جنگ چالدران که می‌گویی، چه بود؟
- هیچی نبود، چرا گیر دادی به این جنگ؟ می‌خوای جاهای خوب تاریخ رو بگم؟ می‌خوای از بهروزه خانم و تاجلی بگیم بگم؟ می‌خوای از معماری دورانت بگم؟ می‌خوای از... .
شاه اسماعیل که از حرف‌های مهراد خسته شده بود، گفت:
- خاموش! یاوه گویی‌تان را بس کنید! یکی از شما دو طفل درباره چنگ چالدران بگوید! - اشکالی ندارد، من قبلاً درباره آن جنگ می‌دانستم!
مهراد که بهش برخورده بود گفت:
- ببخشید ها! یک‌جوری می‌گید دو طفل که هر کی ندونه فکر می‌کنه با دو تا بچه ده ساله طرفین ها. من چهارده سالمه! دو ماه دیگه می‌شم پانزده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا