دلنوشته مجموعه دلنوشته‌های عشق رنگین‌کمانی تا ابد و یک روز جاویدان | دلارام کاربر انجمن یک رمان

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

نام دلنوشته: عشق رنگین کمانی تا ابد و یک روز جاویدان
نام نویسنده: دلارام
ژانر: عاشقانه

مقدمه:
از اولین لیلی و مجنون فرا زمینی می نویسم.
آسمان در مقام عاشق تجلی می کند.
زمین در مقام معشوق دلبری می کند.
آسمان آبی بسان مردی عاشق، چنگی از ابرهای سفید و خاکستری در دست دارد آرام ونرم می نوازد و سوزناک می خواند ابتدا زمزمه می کند.
چشمانش خمار و بارانی می شود اولین قطرات بر گونه هایش می ریزد و آرام آرام بارانی از اشکهای شفاف و زلالش بسان جویباری سرازیر می شود.
زمین از صدای سوزناک مرد عاشقش بیدار می شود و سمفونی آهنگی بنام، «بی قراری طبیعت» آغازمی شود.

 

[Kalŏn]

•| بسم رب القلم |•
آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند...

نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید.
***
قوانین بخش دلنوشته‌ی کاربران"
پس از گذشت حداقل ۲۰ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد دل‌نوشته بدهید. توجه داشته باشید که دل‌نوشته‌های تگ‌دار نقد نخواهند شد و در...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

آسمان بسان مردی عاشق چنگی از ابرهای سفید و خاکستری در دست و شروع به نواختن زیباترین موسیقی طبیعت برای معشوقه‌ی زیبایش، زمین می کند.
ابتدا با صدای آرام و نرم می نوازد کم کم صدای نفس های عمیق و کشدار آسمان به گوش زمینِ دلبر می رسد.
ناگهان آسمان مرد عاشق، آهی عمیق، سوزناک و فریادی از ته دل
بر‌می‌آورد.
و رعد و برق نشانی از دلتنگی عمیق برای یارش زمین دارد.
چشم های زیبا وجذابش، شروع به باریدن می کند مردانه و پراقتدار...
اینجاست که زمین دلبری می کند آغوشش را باز می کند.
گیسوان خود راکه برگها و شاخه های درختان است افشان
می‌کند.
اوهم دلتنگ است تَرَک هایی بر دلش نقش می بندد یکی عمیق و دیگری عمیق‌تر چون شکاف یک دَرّه‌ی عمیق.
با دلبری وطنّازی اشکهای یار آسمانی خود را در تَرَکهای دلش جمع و نگهداری...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

آسمان با نگاه بارانی شدید و همراه با جذبه و باهیبت
فوق العاده‌ای که دارد‌ تحمل بی‌قرارهای دلبندش زمین راندارد.
غرشهای رعد وبرق از اعماق قلبش بر صفحه ی آسمان دلش، با رنگهای آبی، سرمه ای و خاکستری طنین می اندازد.
زمین می داند که زمان دلبری و طنازی برای آرام کردن یارش، مرد زندگیش فرا رسیده است.
بنابراین گیسوان خود را که به رنگهای سبز، زرد، طلایی و قهوه ای جلوه گری می کند را افشان میکند و رقصی زیبا را آغاز می کند.
عطر گیسوان و اندامش، طبیعت را سیراب می کند.
رایحه ی گلهای رازقی، یاس، رز سرخ آتشین، غوغا میکند.
پرندگان م×س×ت می شوند و شروع به نغمه سرایی...
آسمان، دلش آرام می گیرد و با یارش هم نوا می شود و آرام آرام هم آغوش می شوند.
خبری در راه است معجزه و میوه‌ی عشق درحال متولد شدن است.

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

آسمان عاشق، گیتار زمان را در دست می گیرد و برای معشوقه اش، دلبرش،زمین می‌نوازد.

تیک تاک، تیک تاک و نور خورشید طلایی از پشت ابرهای سفید، خاکستری و آبی جلوه گری می کند.
اشکهای مردِ عاشق و عطر دل انگیزِ معشوقه‌ی طنّاز درهم عجین می شوند و زیباترین میوه ی عشق زندگیشان با هفت طیف رنگی متولد می شود.
کهکشانی از رنگهای‌ زیباجلوه گری می کند قوس و قَزحی محشر و
فوق‌العاده...
نامش را رنگین کمانِ عشق نهادند.