دلنوشته مجموعه دلنوشته‌های تعبیر وارونه عشق | سمانه شیبانی کاربر انجمن یک رمان

[Samaneh85]

تو را نمی‌توانم "محکم" برای خودم داشته باشم...
و همه چیز از دور عالی به نظر می‌رسد!!
"تیغ" های نبودنت با "گلدانِ" منتظر بودنم هم خوانیِ دلنشینی دارند!
راستش را بخواهی تو "کاکتوسِ" زندگی منی!

 

[Samaneh85]

دوستت دارم...
و نمی‌خواهم تو را به حافظه‌ی کارهای گذشته، و نه به حافظه‌ی قطارهایِ سفر کرده وصل کنم
تو آخرین قطاری که شبانه روز روی رگ‌های دستانم درحال سفر است
تو آخرین قطار منی
و من آخرین ایستگاه تو...

 

[Samaneh85]

پیر می‌شوی، زیبا و دلبر با گیسوان سپید...
یک غروبِ جمعه که دلت گرفته،
برای نوه‌ات داستان دیوانگی‌های مرا تعریف می‌کنی،
نوه‌ات باور نخواهد کرد و فکر می‌کند تو فقط داری برایش قصه تعریف می‌کنی.
دلت می‌شکند...
به من فکر می‌کنی، صورتم یادت نمی‌آید، حرف‌هایم، صدایم.
فقط به یاد می‌آوری که روزی، جایی؛ زنی را نمی‌خواستی که دنیا را بی تو نمی‌خواست...

 

[Samaneh85]

دستت را که می‌گیرم
می‌دانم خاص‌تر از دست‌های تو، دستی نیست!
می‌دانم ماندنی‌تر از نگاه تو چشمی نیست
برای خنده‌هایم می‌خندی
برای گریه‌هایم شانه می‌شوی!
می‌دانم برای راست گفتن، مستی نمی‌خواهی
پس همیشه در قلبم می‌مانی...!

 

[Samaneh85]

عاشق شدن مثل گوش دادن به صدای پیانو توی یه کافه‌ی شلوغ می‌مونه؛ اگر بخوای به اون صدای قشنگ گوش کنی باید چشم‌هایت را ببندی و از بقیه‌ی صداها بگذری...!
و اون‌ها رو نشنوی، صدای خنده‌ها، گریه‌ها، به هم خوردن فنجون‌ها...
و تو برایم اون صدای قشنگ بودی که من بخاطرش هیچ صدایی رو نشنیدم...

 

[Samaneh85]

زندگی برای اینکه یک‌بار دوستت داشته باشم خیلی کوتاهه،
قول میدم توی زندگی بعدی هم دنبالت بگردم...

 

[Samaneh85]

باورت بشود یا نه؛
روزی می‌رسد که دلت
برای هیچ‌کس به اندازه‌ی من تنگ نخواهد شد...
برای نگاه کردنم، خندیدنم و حتی اذیت کردنم، برای تمام لحظاتی که در کنارم داشتی...
روزی خواهد رسید که در حسرت تکرار دوباره‌ی من خواهی بود،
می‌دانم روزی که نباشم؛
هیچ‌کس تکرار من نخواهد شد...

 

[Samaneh85]

فراموشت کرده‌ام اما پروفایلت را نگاه می‌کنم...!
فراموشت کرده‌ام اما تاریخ تولدت و اسمت رمز گوشی‌ام هستند...!
فراموشت کرده‌ام اما آنلاین بودنت را چک می‌کنم...!
فراموشت کرده‌ام اما اگر جایی حرفی از تو را بشنوم با دقت گوش می‌دهم تا از احوالت خبردار شوم...!
فراموشت کرده‌ام اما هنوز هم به تو فکر می‌کنم و دل در دستان تو گرو دارم...!
و این چه فراموشی تلخی‌ست که هرگز قرار نیست فراموش شود...

 

[Samaneh85]

می‌گویند:
«عشق آن نیست که یک دل به صد یار بدهی * عشق آن است که صد دل، به یک یار بدهی...»
و من چه ناخواسته هر روز هزاران دل به تو باختم و در این راه یک طرفه‌ی عشق؛ تمام هستی خود را به تو باختم...!

 

[Samaneh85]

من هر شب با رویای تو سر بر بالشت می‌گذارم...
هر صبح به امید دیدن تو چشم بر دنیا می‌گشایم...
می‌دانی؟!
من با تو دنیایی در سر دارم...
در رویاهایم هر شب تا صبح را با تو زندگی می‌کنم...
می‌خوابم که خواب تو را ببینم...
یه رازی را بهت بگویم؟
تو همیشه با منی...تو را همچون جواهری کمیاب در صندوقچه‌ی قلبم اسیر کرده‌ام...!