دلنوشته مجموعه دلنوشته‌های تعبیر وارونه عشق | سمانه شیبانی کاربر انجمن یک رمان

[Samaneh85]

بی‌وقفه به امید روزی هستم که تا ابد برای من شوی،
روزی که دیگر کسی به من گیر نمی‌دهد که چرا باز هم به تو فکر می‌کنم...
کسی به گرفتن دست‌هایمان که همچون پیچک‌های درخت عشق در هم تنیده می‌شود معترض نمی‌شود...
روزی که تو می‌شوی خانواده‌ی ابدی من...
و من می‌توانم بی‌وقفه کل زندگیم را در کنارت باشم و تا می‌توانم از کنار تو بودن لذت ببرم...
با خیالی آسوده...مطمئن از اینکه تا ابد مال من شدی...!:)

 

[Samaneh85]

تو دلیلِ اعتقادم به عشقی...
تو دلیلِ دیوانگی منی...
تو تنها همیشگیِ منی...
تو قشنگ‌ترین تعهدِ منی...
تو امیدِ بینِ همه‌ی حس‌هایـ بدِ من هستی...
تو پایانِ هَر جستجوی مَنی...
تو ثانیه هایِ منی!

 

[Samaneh85]

بهترین روز زندگی من روزی بود که با تو آشنا شدم...
بودنت را به رخِ آسمان می‌کشم...
که دیگر به ماهش ننازد...!

 

[Samaneh85]

من اهل عشق و عاشقی نبودم؛
حتی معنای دقیق عشق را هم نمی‌دانستم و هیچ درک درستی از آن نداشتم...
اما روزی رسید که به ناگاه تو از کنارم رد شدی و جانم به دکمه‌ی پیراهنت گیر کرد...!

 

[Samaneh85]

نمی‌توانم؛ بی تو نمی‌توانم...
بی‌ تو نمی‌خواهم...
بی تو نمی‌فهمم...
حس نمی‌کنم؛ نمی‌بینم...
بی تو اصلاً قدرت زندگی کردن ندارم...
و تو کاش این‌ها را می‌دانستی!

 

[Samaneh85]

اگر تمام نابیناهای جهان بینا بشوند...
باز هم دو نابینا در دنیا باقی می‌ماند...
یکی تو؛ که نمی‌بینی من چقدر دوستت دارم...
یکی هم من؛ که چشمم جز تو کسی را نمی‌بیند!

 

[Samaneh85]

با تو در دشتی پُر از آفتابگردان قدم می‌زنم؛ زمانی که هیچ سایه‌ای روی زمین نباشد و عشق برای ما لالایی بخواند...
زمانی که برای تو شاعر بشوم، قصه بنویسم...و تو کودک بازیگوش داستان‌هایم باشی...!
یک لبخند به من هدیه بده، دسته‌ای از گل‌های وحشیِ خشک شده و قلبی پُر از شادمانی...
دستانت را که می‌گیرم حال سربازی را دارم که وطنش را پس گرفته و بر آن بوسه می‌زند...
آرزو دارم یک خانه‌ی کوچک را با وجود تو به دشت بزرگی از محبت تبدیل کنم، دیوارها را رنگ نور نقاشی می‌کنیم با مبلمان رنگی و دوباره به دشت آفتابگردان برمی‌گردیم...جایی که اولین بار تمام زندگی‌ام را دیدم؛ یک ماه سفید، با لباسی پُر از شکوفه‌های پرتقال و با دیدن تو آزادی یک فریب بزرگ می‌شود...یک رویا، یک توهم بی‌معنا!
من متعلق به تو...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Samaneh85]

تو زیباترین حقیقت ساختگیه منی:) ♡

 

[Samaneh85]

می‌گویند تنهایی، چیزهای زیادی به انسان می‌آموزد اما؛
تو نرو، بگذار من نادان بمانم!

 

[Samaneh85]

از بد اقبالی‌ام فراموش کردم که شب دراز است و از خوش اقبالی‌ات تا صبح تو را به خاطر آوردم...!