• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان تولد ناجی، جاودانگی؛ نفرین یا موهبت؟ | زمان‌الدین صدیقی کاربر انجمن یک رمان

Zamanuddin Sediqi

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
7/3/22
ارسالی‌ها
11
پسندها
19
امتیازها
33
سن
22
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
باب سوم: تولد
فصل نهم: نور
سال ۲۳۵ قبل از میلاد – مقدونیه
سکوتِ بی‌پایان شکست.ابتدا، صدای چکشی که به سنگ می‌خورد.سپس، نوری که از بالای سیاه‌چال نشت کرد.
و بعد، صداهایی آدمیزاد که برای زید اکنون فقط اصوات ناشناخته‌ی فراموش گشته، بود.
نور...!
برای قرن‌ها، چشم‌هایش نوری ندیده بودند.اما حالا؟ یک شعاع طلایی بزرگ از دریچه‌ی سیاه‌چال داخل افتاد.پلک‌هایش لرزیدند. چشمانش سوختند. دستش را بالا آورد تا از خودش محافظت کند.از بالا صداهای شنیده می‌شد:
- این خائن را درون سیاه چال بندازید او هرگز دیگر نور را نخواهد دید، بگذارید اینجا بپوسد و بمیرد.
- این مرد به شاه خ**یا*نت کرده است.
- شاه دستور داده او را به درون چاهی بندازند که صد ها سال است کسی بازش نکرده.
ابتدا صدای ناله های التماس گونه‌ی یک مرد از بالا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Zamanuddin Sediqi

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 12)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 1, مهمان: 0)

عقب
بالا