- تاریخ ثبتنام
- 29/12/17
- ارسالیها
- 2,070
- پسندها
- 15,540
- امتیازها
- 44,373
- مدالها
- 22
- سن
- 21
چند سال پیش وقت کوچیک بودم دختر فامیلمون اومد خونمون
بعد منو اون و مامانم سه تایی رفتیم حیاط فکر میکنم ساعت دوی شب بود
برگشتیم بالا و خوابیدیم بعد صبحش مامانم تعریف کرد که دیشب خواب دیده بابام یک اونورتر خوابیده بعد مامانم میخواست بیدارش کنه هرچی صداش میکرد بیدار نمیشد اینم میره نزدیکتر میبینه خوده بابامه اما دستش یه جور دیگست یه حالت عجیب غریب به جای انگشت یه چیز تیز داشت
بعد توی خود خواب فهمید که جنه اما هرکار میکرد صداش در نمیومد که چیزی بگه و از خواب بیدار بشه
بعد فهمیدیم جن زده شده

:oops::oops:شمالی هستند؟:/خخخخ.نمیشه به همه انگ جنزدگی زد که. خوب میدونی بابا حسن از همه چیز جلوتر خبر داشت.یه بار یادمه یکی از بچه هاش به اسم عسی یکی از رنگ های قلبش چند وقتی بود که بسته شده بود و بیمارستان بود.
چند روز بعدش دیدم با حسن یه گوشه نشسته و داره گریه میکنه:عسی...آ عیسی م خار ریکا ...خـــداا(عیسی...عیسی پسر خوب من...خدا)
گفتیم:چرا دارین گریه میکنین؟
چیزی نگفت و به گریه کردنش ادامه داد.
چند روز بعدی فکر کنم حدود یه هفته بعدش عیسی مرد
شمالی هستند؟:/[/QUOTاره
آرهشمالی هستند؟:/
معمولا می گن قانون جذب چیزی که با تلقین کردن خودت باورات به حقیقت می پیوندن دقیقا خودمم نمی دونم چه چیزیه ولی اگه جنا وجود نداشتن خدا دلیلی نداشت که سوره ای به نام جن توی قران بنویسهنظر شخصی من اینه که حن وجود ندارن..البته این نظر شخصیمنه... فک کنم همه میدونین قانون جذب چیه... یا میدونین فضای تخیل انسان چه قدر بزرگه.. بالاخره همه یجریان ها از یه حایی شروع میشن مککنه یه دفر تخیل قوی داشته... یا انقدر به این موضوع ها فکر کرده که برش وقعی به نظر رسیدن.. وگرنه گذاشتن چاقو زیر سر اصلا ایده ی خوبی نیس.. جنه میگه «وااای این چاقو داره نرم پیشش منو میکشه»..نمیشه که به نظر من همش خرافاتن...بازم میگم که این نظر منه!