متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار تا شیدایی| فائزه حاجی حسینی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Faezeh.H
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 23
  • بازدیدها 2,127
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Faezeh.H

نویسنده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,392
پسندها
19,541
امتیازها
42,073
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #21
*آلوده‌ی تو*

مرا که سپرده‌ام به مهر تو دل
مباد که رها به بیکران بکنی

خیالم به تو آغشته در سماء و زمین
بیا تا شکایت مرا به آسمان بکنی

مرا نگاه کن که آلوده به توام ولی
مباد به دیدنم، دیده روان بکنی

چنان به تو پناه می‌برم که آینه نیز
یقین می‌کند که تو مرا عیان بکنی

بساز مرهمی و گذار بر زخم دلم
بکوش حرف دلت را بیان بکنی

دلم تنگ‌تر از آنست که می‌بینی
برو تا بهار مرا خزان بکنی

گمانم بهشت آنجاست که من
بگویمت بمان و تو همان بکنی
 
آخرین ویرایش
امضا : Faezeh.H

Faezeh.H

نویسنده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,392
پسندها
19,541
امتیازها
42,073
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #22
*تلخی فراق*

نخواه که مثل قبل باشم و شادی بکنم
محال است دلم را به لبخند راضی بکنم

تو رفتی و جا ماند تنها طعم تلخی که
بباید بنوشم و الکی نقش بازی بکنم

این چنین ستم با چون منی چرا؟!
باید به جای تو کلاه را قاضی بکنم

دیر است برای یکی شدن، دیگر نه!
رفته‌ام در خرابات فکر ساقی بکنم!
 
آخرین ویرایش
امضا : Faezeh.H

Faezeh.H

نویسنده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,392
پسندها
19,541
امتیازها
42,073
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #23
*قفس*

رفتی و دگر باز نخواهی آمد
بی‌شک به قفس باز نباید آمد
باختم در ره تو جان و دلم را صد حیف
کی قلب تو بر من به ترحم آمد؟!
رفتی و به پایان نرسد مرگ مداوم
دلتنگی بی‌حاصل من کی به سر آمد؟
چندیست که جان می‌دهم از درد نبودت
این جان همه دم هِی به لب آمد به لب آمد!
 
آخرین ویرایش
امضا : Faezeh.H

Faezeh.H

نویسنده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,392
پسندها
19,541
امتیازها
42,073
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #24
*سکوت گویا*

در سکوتم تنها، گل یاسی پیداست
که در آن می‌گرید، بر مرگ خدادادی خود
در سکوتم تب یک عاطفه‌ی سرد،
غم یک درد شفایافته از مرگ
نمایان شده است
این چه رسمیست که با شور وگداز،
لحن عریان سکوتم همه جا پر شده است
این چه دردیست، چه مرگیست،
چه بیماری پر تکراریست
این چه بی رحمی وخود آزاریست
که بخواهم که بگویم ولی از حرف تهی
لحن عریان سکوتم همه جا پر زِ تهی...
 
امضا : Faezeh.H
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا