اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار تا شیدایی| فائزه حاجی حسینی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Faezeh.H
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 23
  • بازدیدها 1,903
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Faezeh.H

نویسنده برتر
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
30/7/18
ارسالی‌ها
1,396
پسندها
19,533
امتیازها
42,073
مدال‌ها
21
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
*به نام ایزد عشق آفرین*

نام مجموعه: تا شیدایی
شاعر:فائزه حاجی حسینی

تگ منتخب

چه بگویم به تو من، نازِ تو تنهایی من
چه کنم ای بت من، عشقِ تو شیدایی من...



تاGG.jpg

***
سخنی از نویسنده:

سلام عزیزان دل، این مجموعه تماما به قلم خودمه به جز عبارت هایی که با "" جدا شدن وبیشتر به سبک سنتی نوشتم چون به شعرهای سنتی علاقه ی زیادی دارم،اما کم وبیش شعرهای سبک دیگه هم بین اشعار دیده می شه.
کم وکاستی های این مجموعه رو به بزرگی خودتون ببخشید.

___________________
تگ منتخب / منتقل شده به تالار اشعار رها شده
28/2/1399
 
آخرین ویرایش
امضا : Faezeh.H

Faezeh.H

نویسنده برتر
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
30/7/18
ارسالی‌ها
1,396
پسندها
19,533
امتیازها
42,073
مدال‌ها
21
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
*غم پنهان*

باز آی و ببین غم نهان تو چه کرد
ای وای که مهر تو چه‌ها کرد و نکرد

بس روز و شب وعصر وسحرگاه گذشت
معلوم نشد که درد با این دل غم دیده چه کرد

قلب من محتاج بود و گریه آرامش نکرد
ای دریغا می توان با حال بی‌سامان چه کرد

هر دم آرم در نظر آن عشق شیرین تو را
لیکن هرگز این ندانی عشق شیرینت چه کرد

نزد من نه صبر ایوب و نه عمر نوح بود
این نبود وغیر این، ای جان من باید چه کرد
 
آخرین ویرایش
امضا : Faezeh.H

Faezeh.H

نویسنده برتر
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
30/7/18
ارسالی‌ها
1,396
پسندها
19,533
امتیازها
42,073
مدال‌ها
21
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
*شاید تو را پیدا کنم*

شاید در این دوران سخت روزی تو را پیدا کنم
روزی کنارت باشم و از عشق صحبت ها کنم

زینسان که این شب‌های تار وگریه‌های بی امان
تنها تو را خواهد تو را، درهر زمان و هر زمان

ای کاش روزی بشنوی اخبار جان سوز مرا
یک لحظه هم آهی بکش، یادی بکن یاد مرا

ترسم ازین باشد که تو از درد من آگه شوی
روی از رخم برگیری و بی‌جان تر از حالا شوی

هردم به عشق چشم تو دارم امید وصل تو
این دل به اصرار آمده، ای درد تو درمان زِ تو

گر دیر برگشتی ومن دیگر نبودم پیش تو
اشک از برای من مریز ای جان من قربان تو

افسوس بی تو زندگی رنگی ندارد ذره‌ای
دیگر کدامین دلخوشی آرد لبم را خنده‌ای

جانم به حجران رفت و این چشمم فقط دنبال توست
برگرد چون این جان من یکجا همه ازآن توست
 
آخرین ویرایش
امضا : Faezeh.H

Faezeh.H

نویسنده برتر
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
30/7/18
ارسالی‌ها
1,396
پسندها
19,533
امتیازها
42,073
مدال‌ها
21
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
*فاصله*

ای تک گل خوش رنگ و بو روییده در نیزارها
ای شبنم فیروزه‌ای خوابیده بر گلزارها

ای بلبل زیبا سخن هر دم در اوج آسمان
ای باده‌ی جانم بگو، مدهوش کن افکارها

از من بخواه جز فاصله، هرچیز را جان بر کفم
گرفاصله حاکم بُود مشکل شود دیدارها

از فکر و عقل ومنزلت کارم دگر بگذشته است
آهی که از سر می‌دهم دور است از پندارها

هر روز این غم خانه را یادت گلستان می‌کند
از حال من جویا نشو، نشکاف این اسرارها

مشتاق دیداریم و تو مارا زِ سر وا می‌کنی
مارا زِ یادت می‌بری در پشت این دیوارها

تا وقت مرگم می‌کند این دل هوای حال تو
شاید دگرگون می‌شود یک روز این احوال‌ها
 
آخرین ویرایش
امضا : Faezeh.H

Faezeh.H

نویسنده برتر
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
30/7/18
ارسالی‌ها
1,396
پسندها
19,533
امتیازها
42,073
مدال‌ها
21
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
*منو ببخش دل مهربونم*

دل من آروم بگیر می‌دونم این سخته برات
اینکه هر روزت بشه گریه و آهنگ و دوا

یاد اینکه هی می‌گفت عاشقته خیلی زیاد
ببینی حالا حتی دنبالتم اون نمی‌یاد!

کسی که بدون تو یه لحظه هم آروم نبود
دیدنِ سردی وبی محلیاش آسون نبود

دلِ مهربون من شرمنده‌ی سادگیتم
همیشه شرمنده‌ی لحظه‌های تنهاییتم

اگه دوسش داری و وصال اون خیالیه
اینا یه حقیقته عشقا همه ریالیه

اگه هرکیو که خواستی تقدیرت جدایی بود
راستش عشق دائمی فقط عشق خدایی بود

می‌دونم سخته برات اینهمه بی‌تابی نکن
بسه کم خیالی باش، کم منو بی‌اراده کن
 
آخرین ویرایش
امضا : Faezeh.H

Faezeh.H

نویسنده برتر
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
30/7/18
ارسالی‌ها
1,396
پسندها
19,533
امتیازها
42,073
مدال‌ها
21
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
*در حسرت تو*

در باغ عشق و آرزو مبهوت و حیران مانده‌ام
گویی به سان یک کبوتر در پی نان مانده‌ام

گو لحظه‌های تلخ وبی فرجام من آخر چرا
زین تنم فارق نمی‌گردند در آن مانده‌ام

بی وفا اندر حصار عشق تو در این جهان
خسته ورنجور و با چشمان گریان مانده‌ام

ای دریغا هر دم از آن عمر من با عشق و شور
که به یاد بوی تو در کوچه میدان مانده‌ام

گرکه تسکین می‌دهد این فاصله احوال تو
روی تابوتم نگار از ظلم دوران مانده‌ام...
 
آخرین ویرایش
امضا : Faezeh.H

Faezeh.H

نویسنده برتر
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
30/7/18
ارسالی‌ها
1,396
پسندها
19,533
امتیازها
42,073
مدال‌ها
21
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
*عشق*

عشق یعنی یک نگاه عاشقانه
عشق یعنی خنده های صادقانه

عشق یعنی بلبلی با یک بهانه
نغمه ای خواند به مانند ترانه

عشق یعنی فکر او در سر نمودن
در فراقش یک نفس شعری سرودن

عشق یعنی در نگاهش ساده بودن
م*س*ت ونالان وخراب از باده بودن

عشق یعنی دردها را مزه کردن
در فراقش غصه ها را زنده کردن

عشق یعنی درد حجران را چشیدن
در نبودش ناز دوران را خریدن

عشق یعنی در وفایش پایبندی
گر تو را خواهد وصال ورنه دردِ دردمندی

عشق یعنی همچنان عاشق بمانی
هر زمان با یاد او حافظ بخوانی

عشق یعنی یکه و بی یار مانی
بیقرارش تا سحر بیدار مانی
 
آخرین ویرایش
امضا : Faezeh.H

Faezeh.H

نویسنده برتر
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
30/7/18
ارسالی‌ها
1,396
پسندها
19,533
امتیازها
42,073
مدال‌ها
21
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
*بارون زده*

بارون زده خیسه هوا، خیسه دوباره موهامون
منه دیونه بازم قدم زدم تو خیابون

نگو که رفتی عزیزم نگو که دوسم نداری
من که یادم نمی‌ره نزدیکی این دلامون

می‌زنم قدم تو بارون تک و تنها بدون اون
می پیچه دوباره اینجا حال خوب اون روزامون

صدای شُر شُر بارون که می‌پیچه توی ناودون
منو یاد تو می‌یاره، یاد ساز خنده‌هامون

منو بارون، منو رویا، منو این حال خرابم
چطوری تونستی رد شی از تموم لحظه‌هامون

همه می‌گن که تو رفتی و دیگه برنمی گردی
گیجِ گیجم پر دردم، سخته مرگ خوشیامون
 
آخرین ویرایش
امضا : Faezeh.H

Faezeh.H

نویسنده برتر
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
30/7/18
ارسالی‌ها
1,396
پسندها
19,533
امتیازها
42,073
مدال‌ها
21
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
*انتقام*

تو دور از من، من از تو دور...
زین پس از ثانیه ها عبرت گیر

چه کسی گفت که دوری خوبست؟
انتقامی زِ من از ساعت گیر

آنچنان دور شو من را ول کن
لحظه‌ای، ثانیه‌ای راحت گیر

از منِ خسته به دائم بد گوی
جسم بی جانِ من عاریت گیر...
 
آخرین ویرایش
امضا : Faezeh.H

Faezeh.H

نویسنده برتر
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
30/7/18
ارسالی‌ها
1,396
پسندها
19,533
امتیازها
42,073
مدال‌ها
21
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
*لعنت بر خودم باد!*

یادته یه روز بهت می‌گفتم از یادت می‌رم
دیگه از خیال و اون خاطراتت کنار می‌رم

دیدی آخرش تو رفتی، دیدی آخرش همین شد
خوندم این شعر و دلم دوباره خون شد:

که دادم سر و دل هر دو بر باد
"خودم کردم که لعنت بر خودم‌ باد"
 
آخرین ویرایش
امضا : Faezeh.H
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا