نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شاعر‌پارسی اشعار ابن حسام خوسفی

  • نویسنده موضوع Hilary
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 279
  • بازدیدها 7,324
  • کاربران تگ شده هیچ

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #171
خوشا آن دل که جانانش تو باشی

خنک باغی که ریحانش تو باشی

به رشک آید قد طوبی در آن باغ

که سرو ناز پستانش تو باشی

علاج درد بی درمان نجوید

دوا جوئی که درمانش تو باشی

خبر ها می دهد هدهد دگر بار

سبا را تا سلیمانش تو باشی

در آن مجلس شکر ریزد به خروار

که طوطی سخن دانش تو باشی

مرا ابن احسام این مرتبت بس

که جانانش تو و جانش تو باشی

سزد گر بر همه خوبان کند ناز

بتی کالحق غزلخوانش تو باشی
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #172
چون ذرّه به خورشید تو داریم هوایی

در فهم نیازیم به جز روی تو رایی

از باغچه وصل تو بی برگ و نواییم

باشد که ز گلرنگ تو یابیم نوایی

آن غمزه که دی وعده وفا کرد به امروز

آه ار نکند عمر من امروز وفایی

ما عمر دراز قد چون سرو تو جوییم

گر چه نبد از جانب اوطال بقایی

در راه بسی دست زنان بی سر و پاییم

ما هم بزنیم آنچه توان دستی و پایی

با زلف تو حیف است که در بند خطاییم

چون چین سر زلف تو کو نافه گشایی

هجر تو کشیدیم به سودای وصالی

درد تو چشیدیم به امید دوایی

شب ناله من دامن افلاک بگیرد

آخر رسد این ناله شبگیر به جایی

در پای تو مردن هوس ابن حسام است

هیهات که شاهیست تمنَّای گدایی
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #173
شب وداع و غم هجر و درد تنهایی

دل شکسته و محزون کجا شکیبایی

سواد دیده ی من روشنی ز روی تو یافت

مرو مرو که ز چشمم برفت بینایی

چنان که عمر گرامی به کس نمی ماند

تو نیز عمر عزیزی از آن نمی پایی

حدیث قد تو نسبت به سرو ناید راست

و گر به سرو کنم نسبتش تو بالایی

دوای درد دل دردمند من لب توست

مفَّرَح است علاج مزاج سودایی

گره ز کار پریشان بسته بگشاید

اگر گزه ز سر زلف بسته بگشایی

به بوی زلف تو دل در پی صبا می رفت

بخنده گفت چه بر ه*رز باد پیمایی

نگار کرده ام از خون خیال خانه چشم

مگر به خانه رنگین دمی فرود آیی

بیان حسن تو ابن حسام با گل گفت

که بلبلان به چمن واله اند و شیدایی
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #174
بر گرد مه ز غالیه پرگار می کشی

بر طرف روز نقش شب تار می کشی

آن روز شد که راز نهان داشتم که باز

رازم چو روز بر سر بازار می کشی

زنار زلف آتش عشقت بلا شدند

زین باز می کُشی و به زنَّار می کَشی

دل چند گه ز فتنه چشم تو رسته بود

بازش بدام طُّره ی طَّرار می کشی

زآشوب چشم توست که ابن حسام را

از صومعه به خانه خمّار می کشی
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #175
از نرگس خوش خواب تو در عین سیاهی

ماه رخ تو آینه صنع الهی

سودا زده چشم تو صد جادوی بابل

در چاه زنخدان تو صد یوسف چاهی

در وصف تو هر کس به تصور سخنی گفت

اوصاف کمال تو نگفتند که ماهی

بخت من و زلف تو مرا کرده پریشان

ای بخت سیاه از من سرگشته چه خواهی

چون شمع بسوز تو همی کاهم و پیداست

زین اشک روان من و رخساره کاهی

از گریه این دیده خونبار ملولم

ترسم که ز چشمم ببرد رنگ سیاهی

گر محضر منشور جمالت بنمایند

خوبان همه بر وی بنویسند گواهی

با ابن حسام ار نظر لطف تو باشد

در ملک معانی بنهد مسند شاهی
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #176
آن زلف مشَّوش وش اندر خم و تاب اولی

وآن نرگس خوش منظر مخمور و خراب اولی

چون مشک و گل و نسرین خوش منظر و خوش بویند

بر عارض گلگونت بر مشک و نقاب اولی

در دیده من چهرت در سینه من مهرت

هم دیده و هم سینه بی این دو کباب اولی

چون فصل بهار آید گل در صف یار آید

خوش گوی غزل خواند در چنگ و رباب اولی

در وجه می صافی سجاده من بفروش

کاین خرقه که من دارم در رهن و ش*ر..اب اولی

این نامه بی ناموس در خم می اندارید

کاین دفتر بی معنی غرق می ناب اولی

هان ابن حسام امشب خوش گفتی و دُر سفتی

شعر تر حافظ را اینگونه جواب اولی
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #177
ای روی تو آیینه انوار تجلّی

بنمای که یابد دل عشّاق تسلّی

در هر سری از عشق و تمنا و هوائیست

ماییم و هوای تو ز اسباب تمنَّی

از صورت خوب تو چه معنی بنماید

آن قوم که صورت نشناسد ز معنی

تا جر رخ زیبای تو صورت نپرستند

گو حسن تو بگشای نقاب از رخ دعوی

مأوای حریفان اگر از جنَّة خلدست

ما را سر کوی تو به از جنَّت مأوی

بر خاک رهت ابن حسام ار ننشیند

در دیده غم دیده او خاک ره اولی
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #178
کدام زهد و چه تقوی که خالی از خللی

نکرده ام من مسکین به عمر خود عملی

عجب مدار ز لخشیدنم به حشر که من

نرفته ام قدمی بر بساط بی زللی

نَشُسته ام به همه عمر بر خلاف هوی

سواد خال خجالت ز چهره املی

به گرد موکب چابک رکاب ره نرسد

عنان به دست هوی داده ای چو من کِسِلی

نظر چگونه فتد بر تجلِّیات جلال

چو در مباصره باشد بهر طرف سبلی

عروس حسن عمل زینت آن زمان یابد

که هم ز کسوت تقوی درو کشی حللی

عنایت ار نبود دستگیر ابن حسام

چگونه راه رود پای بسته در وحلی
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #179
قاضی پسرش در رمضان خورد ش*ر..اب

وآنگه به لواط کرد بیچاره شتاب

ای زمره اسلام بگویید جواب

کافر به اگر چنین مسلمان خراب
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #180
ای خلعت فاستقم ببالای تو راست

بر تارک تو تاج لعمرک زیباست

چون روی تو بر بام فلک مهر نیافت

چون قد تو بر طرف چمن سرو نخاست
 
امضا : Hilary

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا