- ارسالیها
- 1,794
- پسندها
- 1,614
- امتیازها
- 17,973
- نویسنده موضوع
- #31
دردِ هجوم یک اتفاق خودش را میپیچاند به پهلوهایم .
نمی خواهم بترسم ،
نمی خواهم گریه کنم ؛
ولی نبودنت عجیب سوراخ میکند تقویم روزهایِ بودنم را .
هنوز هم نمیخواهم گریه کنم .
اتفاق که میخواهد بیفتد ،
اختیارِ اشک و چشم و دل و شب و فریاد از دست می رود .
تو از دست رفته ای ،
من از دست میروم .
(نیکی فیروزکوهی)
نمی خواهم بترسم ،
نمی خواهم گریه کنم ؛
ولی نبودنت عجیب سوراخ میکند تقویم روزهایِ بودنم را .
هنوز هم نمیخواهم گریه کنم .
اتفاق که میخواهد بیفتد ،
اختیارِ اشک و چشم و دل و شب و فریاد از دست می رود .
تو از دست رفته ای ،
من از دست میروم .
(نیکی فیروزکوهی)