جاوا اسکریپت غیر فعال است برای تجربه بهتر، قبل از ادامه، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser .
متون و دلنوشتهها •○ شاعران زن ○•
نویسنده موضوع
SHIRIN.SH
تاریخ شروع
24/10/18
پاسخها
131
بازدیدها
3,947
کاربران تگ شده
هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمیتوان پاسخ جدیدی فرستاد.
زنی که قادر است با صدای کفتر چاهی و قورباغه ها به وجد بیاید
زنی که با یک استکان چایی تازه دمش می تواند حال همه افراد خانواده را خوب کند
زنی که می تواند مولانا گوش کند و خیاطی کند
زنی که می تواند با خدا گپ بزند و قهوه بنوشد
زنی که میتواند آنقدر ترانه بوی باران را بخواند
که گندمزار گیسوانش بوی باران بگیرد
زنی که میتواند وقت ظرف شستن بدون غیبت به دریا و جنگل برود
زنی که می تواند با صدای بلند فکر کند
همان زنی است که هیچکس نمی تواند او را شکست دهد!
| نسرین بهجتی |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
خاله به تصویر خودش درون آینه ی بزرگ روی میز نگاه کرد و گفت:
"شاید بنظرت خنده دار باشه اما من فقط تو آینه هایی به خودم نگاه میکنم که مطمئن باشم خوشگل نشونم میده "
لبخند پر رنگی روی لب هایم نقش بست ،به یاد خودم افتادم ، وقتی درون آینه های مات مدرسه خودم را میدیدم و از خودم بدم می آمد ، چرا من هیچوقت به این مسئله فکر نکرده بودم ؟! چرا هیچوقت نفهمیده بودم توی بعضی آینه ها نباید به چشمان خودم زل بزنم و از خودم انتظار تصویر فوق العاده ای را داشته باشم !!
اصلأ انگار بعضی آینه ها زیادی با آدم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
ایستگاه اتوبوس.
کنار دستم نشسته بود و یهو به حرف اومد!
گفت: "جَوونی کن تا وقت داری!"
گفتم: "ببخشید؟!"
گفت: "جَوونی کن جَوون...الان اگه به حرف دلت نباشی، چند سال دیگه بخواهیم نمیشه...!"
سکوت کردم و گفت:
"اگه دختر یا پسری داشتم حتما بهش میگفتم بعضی روزا قید کار و زندگیو بزن و تا لنگ ظهر بگیر بخواب...
بی چتر برو زیر بارون و شعر بخون و عاشقی کن و نترس از برچسب دیوونگی زدنای بقیه!
یه قوری چای هل دار برای خودت دم کن و بشین چارلی چاپلین ببین و بخند!!!
دل بکن از ماشین و اینترنت و گوشی؛
گاهی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
زنها وقتی خوشحالند لباسهای زیبا میپوشند
وقتی خوشحال ترند گوشواره آویزان میکنند
غمگین که باشند با موهایشان ور میروند
تنها که باشند کفش میخرند، کتاب میخرند، قهوه زیاد میخورند
دلتنگ که باشند عینک سیاه بزرگ میزنند، و دور از چشمِ دنیا، با واژههای تلخ، جملههای قشنگ میسازند
دلگیر که میشوند...فرق میکند، گاهی با لباسی زیبا در را برایت باز می کنند و با لبخند به یک چای دعوتت می کنند، گاهی با کتابی در دست، کنجِ یک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
ما زنها همگی از دو بیماریِ روحی رنج میبریم که در علم روانشناسی به آن "فوبیا" و "مازوخیسم" میگویند!
"فوبیا" یعنی ترس!
ما ترسِ از دست دادن داریم، خدا اگر به مردها یک قلب داده به ما هم یک قلب داده با این تفاوت که یک حفره درونش گذاشته که به آن "دلهره" میگویند!
ما حتی وسطِ یک سالن بزرگ در حالیکه لباسِ سفیدی که دامنش پف دار است پوشیده ایم ، دستمان دورِ گردنِ یار است و قند توی دلمان آب میشود هم نگرانیم!
نگرانِ تمام شدنِ شادی هایمان و حالِ خوشمان، یا وقتی که در آغوشش آرام گرفته ایم ، لمس دستانش را روی پوستِ تنمان حس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
داشتم کاج هامو از کوچیک به بزرگ مرتب میکردم اما گوشم بحرفای مامان گرم بود.
- دِ آخه دختر این پسره هم تحصیلات داره هم کارش آبرومندانَس ، با اصالته ، مردِ زندگیه ، ظاهرشم که خوبه ، تو دیگه چی میخوای از یه آدم که بشه همسرت؟!
یکی از کاج هارو از تو قفسه برداشتم و دقیق تر لَمسِش کردم ، بدون اینکه برگردم گفتم :
"دیوونگی "
مامان که از حرفم چیزی نفهمیده بود نشست رو تخت و از پنجره به بیرون نگاه کرد.
_ دیوونگی .... از کِی تاحالا دیوونگی شده معیارِ انتخابِ همسر؟!
با بغضی که تو صدام شکسته بود گفتم .
_ از همون وقتی که بخاطر طرز...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
عشق چیست؟
جز آنکه زن همدمی باشد برای مرد
و مرد تکیه گاهی برای زن؟
یعنی فهم و اجرای این نیم خط،
آن قدر سخت است
که همه تنهایند؟
| گلی ترقی |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
این که مدام به سینه ات می کوبد، قلب نیست؛ ماهی کوچکی ست که دارد نهنگ می شود.
ماهی کوچکی که طعم تُنگ آزارش می دهد و بوی دریا هوایی اش می کند.
قلب ها همه نهنگانند در اشتیاق اقیانوس اما کیست که باور کند در سینه اش نهنگی می تپد؟!
آدم ها، ماهی ها را در تُنگ دوست دارند و قلب ها را در سینه، اما ماهی وقتی در دریا شناور شد ماهی است و قلب وقتی در خدا غوطه خورد قلب است.
هیچ کس نمی تواند نهنگی را در تُنگی نگه دارد؛
تو چطور می خواهی قلبت را در سینه نگه داری؟
| عرفان نظر آهاری |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
نترسیدازاینکه دختربچه هایتان زمین بخورند،اجازه دهید گریه کنند اما دوباره بایستند.
بزرگتر که شدند گاهی از آنها بخواهید نان بخرند، حتی یک بار شده در صف بایستند.
مطمئن باشید به کسی در صف نانوایی ت*جاوز نمیکنندمطمئن باشید حرف در و همسایه که بگویند:" مرد نداشتند در خانه؟ " به پشیزی نمیارزد.همانقدر که آنها را برای آشپزی تشویق میکنید برای تعمیر قفل اتاق هم ترغیب کنید.
دخترهایتان را اگر کلاس رقص میفرستید یک دوره هم دفاع شخصی بفرستید و باور کنید اینها به معنای فمنیسم بودن نیست
دوره ای نیست که بخواهند زنها در معدن کار کنند، دوران ما...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
موهام فر بود... ولی تو همیشه ازشون متنفر بودی! میگفتی حالتو به هم میزنه
میگفتی موی صاف دوست داری... راستش اون موقع دیگه برام اهمیت نداشت که چه قدر به موهای فرم علاقه دارم...
فقط یه دراکولای اخمو تو ذهنم بود! یکی که حتی اسمش بهم نیرو میداد...
راستش این نیرو عجیب مستم می کرد.
دوستش داشتم!
واسه همین رفتم موهام صاف کردم... گفته بودی از موی مشکی بدت میاد، بلوند کردم...
حالا من با موی صافِ بِلوند بی شباهت به منِ قبلی، ولی عاشق تر، جلوی آینه از ظاهرم لذت می بردم
دوست داشتم شب که میای همه چیز رویایی باشه! فضای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمیتوان پاسخ جدیدی فرستاد.