نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

دنباله دار خاطره نویسی روزانه ☕︎

  • نویسنده موضوع MORTAL
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 79
  • بازدیدها 20,680
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

sanam_gh_

مدیر بازنشسته
سطح
17
 
ارسالی‌ها
1,886
پسندها
8,654
امتیازها
33,973
مدال‌ها
20
  • #61
(««پست متوجه نشدم روزانه بود عذر میخوام
اما این‌همه وقت گذاشتم نوشتم دیگه
»»):108:
لحظه های زیبایی بود وقتی که صمیمت بود ، عشق بود،پاکی بود ، بی ریایی بود رفاقتایی که صاف وصادق بود...
ده سالم بود دقیق نمیتونم بگم اما‌همین حدودا بود،قبلنا محله ما طبیعت بسزایی داشت هنوزم داره اما اونموقعه صفایی داشت.
مثل همیشه بعد مدرسه بود که با دوستام قرار گذاشتیم ، پشت خونمون که یک زمین نزدیک یک هکتاری گل بنفشه بود بریم!
پس یکیمون باخودش چای و کلوچه آورد ،یکی آلوچه خلاصه هرکی یچیز البته چهار نفر بیشتر نبودیم،چهار دوستی که همسایه بودن و ازبچگی کنارهم و باهم بزرگ شدن
با ذوق وشوق سر ساعت معین رفتیم و یجایی دنج میون گل های بنفشه پیدا کردیم بوی طبیعت بوی خاک نم و هوای تقربیا آفتابی زمینه را برای روز خوب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : sanam_gh_

R.FANAYI

کاربر حرفه‌ای
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,900
پسندها
32,436
امتیازها
64,873
مدال‌ها
36
  • #63
امروز نمی‌دونم چه روزی بود! خوب بود؟ بد بود؟ خواسته‌ی خودم بود ولی باز مثل همیشه پشیمون شدم!
هربار می‌رم آرایشگاه یا بلند می‌زاره می‌ریزه تو صورتم یا انقد کوتاه می‌کنه دلم می‌خواد گریه کنم! مدل موی پسرانه دوست دارم ولی نه این‌که طرف برداشته قشنگ کچلم کرده /: درواقع می‌تونم بگم موهام فقط از زیر شال قشنگه /:
از این به بعد تصمیم دارم خودم تو خونه دست به قیچی بشم حداثل این‌جوری با خودم می‌‌گم: خودت کردی! می‌خواست نکنی...
اصن آرایشگر هیچ‌وقت اونی که تو تصوراتت هست رو برات درست نمی‌کنه! تهش هم حتی اگه شبیه سمندون شده باشی می‌گه وای چقد خوشگل شدی عزیزم مبارکت باشه! معلوم نیست از گندکاری خودش تعریف می‌کنه یا از کله‌ی بیریخت تو /:
 

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,248
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • #64
امرور خیلی بد بود
امرور من اخرین بار بود که دوستامو دیدم
من سال بعد میرم یه رشته و اونا یه رشته ی دیگ
من اونارو دوست دارم
من بدون اونا بهشتمم جهنمه
من تو این غم خونه نمیتونم سه ماه بمونم
من امروز فهمیدم زندگی بدون اونا هیچه
امروز خستم
خسته ی نوشتن 5 پارت رمان
خسته ی خداحافظی از دوستام
امروز نصیب گرگ بیابونم نشه^_^
 
امضا : Mahsa_rad

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #65
امروز دوتا آشنا اینجا دیدم =| البته یکیشونو مطمئن نیستم چون صدام کرده بود و جوابمو نداد دیگه =|
امروز اولین روز از هفته بود و من تا 11 خوابیدم برخلاف روز های دیگه چون بی هدف شده بودم.
امروز فهمیدم که خدای من این چند ماه چقدر زود گذشت.
امروز دلم برات تنگ شده بود. نیومدی به خوابما
امروز فهمیدم که یه روز میمیرم :| ولی تموم نمیشم. و ذهنم پر شده بود پر از سوالای بی جواب که خودمو با نوشتن آروم کردم.
 
امضا : S O-O M

.Asal.r

کاربر انجمن
سطح
20
 
ارسالی‌ها
380
پسندها
14,590
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
  • #66
این روزا پر از سردرگمیم ،پر از فکر های خوب و بد
سرشار از تردید...
 
امضا : .Asal.r

I.Râstâ

رو به پیشرفت
سطح
24
 
ارسالی‌ها
247
پسندها
17,738
امتیازها
38,073
مدال‌ها
15
  • #67
دیروز تولدم بود؛ کاری به بد یا خوب گذشتنش ندارم...چیزی که برام جالب بود اینه:
افرادی که فکر میکردم خیلی گرم‌تر تبریک بگن یا حرکتی بزنن، نزدن؛ کسایی که فکر میکردم اصلا یادشون نباشه و حتی تبریکم نگن، گفتن!
بخاطر بی‌توجهیا ناراحت نشدم، اما بابت حرف افرادی که با شنیدنش فهمیدم براشون مهمم و تو زندگیشون اندک تاثیر مثبتی داشتم خوشحال شدم:)
و اینک کمی هم متعجب شدم...!
تازگیا همه چیز برام آنرمال‌تر از قبل میگذره...در عین حال،کسل کننده‌تر...
99/5/11
 

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #68
امروز کلی کار میخواستم انجام بدم و تقریبا به هیچکودومشون نرسیدم. تقریبا 15 ساله وضعم همینه. درست از بعد از به دنیا اومدنم.
ولی خدایا شکرت که امروزمو اینقد عالی شروع کردی :) به امید صبحای عالی برای همه...
 
امضا : S O-O M

21Lazaros

نو ورود
سطح
2
 
ارسالی‌ها
4
پسندها
226
امتیازها
990
مدال‌ها
2
  • #69
نمیفهمم آدم هایی رو که هیچ دلیلی برای کارهای بیخودشون ندارن و به گمون خودشون بهترین کار ها رو دارن انجام میدن!
با خاله و شوهر خاله‌ی گرامی(بعد از فوت پدر و مادرم سرپرستیمون دست اوناس.) و خواهرم مشغول ناهار خوردن بودیم که شوهر خالم با دهن پر گفت:
- تا هفته‌ی بعد وسایل هارو جمع کنید خونه‌مون رو میبریم اردبیل.
رسما تیکه تو گلوم مشغول بندری رقصیدن شد!!
من کل زندگیم تو کرج بوده، مزار مادر و پدرم و همسرم تو کرجه
درس و دانشگاهم!!
اونا هیچ، کل دوستام و فامیلام کرجن!
با اخم گفتم:
- برای چی؟ شماها هر کجا میخواین برین ولی منو پونه (خواهرم) همینجا میمونیم!! برای خودمون خونه میگیرم، اصلا پیش عمو حیدر اینا میمونم ولی نمیایم اردبیل!!
خالم پرید وسط: غلط میکنی! دوتا دختر جوون میخواین تنها زندگی کنین؟...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Sad
واکنش‌ها[ی پسندها] t.sh

kamand00

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
38
امتیازها
33
  • #70
- تعریف تو از دوست چیه ؟ می خوام بدونم تویی که ادعات میشه خیلی می فهمی تعریفت از دوست چیه ؟! حتما یه مشت ادمی که توی سختی هات و شادیات هستن نه ؟!
- نه صبر کن منظورم این نبود بذار بگم ...
-نع صبر کن نوبت منه امروز روز منه قول دادی بیای اینجا حرفای منو گوش کنی پس ساکت باش و گوش کن .....
- باش بگو
- گفتم تعریف تو از دوست چیه ؟ می خوام بدونم تویی که ادعات میشه خیلی می فهمی تعریفت از دوست چیه ؟! حتما یه مشت ادمی که توی سختی هات و شادیات هستن نه ؟!این تعریف اشتباهیه این تعریف لغت نامه ای هست . اگه می خوای نظر منو بدونی به نظرم دیگرانی هستن که حتی توشادیات هم نیستین چه برسه به ناراحتیات فقط زمانی هستند که با تو کار داشته باشن مثل تقلب تو امتحانا یا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا