تاپیک جامع دلنوشته های شما|انجمن یک رمان

[Hadiseh Shahbazi]

تنهایی را دوست دارم اما...
تنها با تو !

#حدیثه_شهبازی

 

[Hadiseh Shahbazi]

سرسبز دل از شاخه بریدم،تو چه‌ کردی‌؟
افتادم و بر خاک رسیدم،تو چه کردی؟

 

[Hadiseh Shahbazi]

دلتنگم؛
برای روزهایی که ساده
در آغوشت گم می‌شدم
و این شیرین‌ترین چشم‌بندی دنیا بود!

 

[Hadiseh Shahbazi]

ای عشق،
تو را دارم و دارای جهانم
همواره تویی،
هر چه تو گویی و تو خواهی!

 

[Hadiseh Shahbazi]

شازده کوچولو پرسید:
از کجا بفهمم وابسته شدم؟
روباه جواب داد:
تا وقتی که هست نمی‌فهمی!

 

[بابای دخترش]

به دنبال تو با چشمان بسته راهِ سخت پیمودن
نه کفش پولادین می‌خواهد
نه مردی مجنون و شیدا
نه آدمی راه بلد
نه کوری درمانده
به دنبال تو راهِ سخت پیمودن
دلی بی قرار می‌خواهد و بس...

 

[Hadiseh Shahbazi]

کاش می‌شد می‌فهمید سهم واقعی هرکس از زندگی چقدر است!
در میان این‌همه بچاپ بچاپ آدم‌ها،
گاهی حس می‌کنم چیزهایی که اصولا باید
به من تعلق می‌داشتند،نصیب کسانی شده
است که نباید...
کاش می‌شد سهم واقعی هرکس،
همان چیزهایی باشد که امروز دارند!
نه خیالاتی که از دنیای بی‌خبری به ‌سرشان
می‌زند و به داشته‌های بقیه چنگ می‌زنند؛
با فکر این‌که حتما سهم‌شان است !!

 

[Hadiseh Shahbazi]

: عاشقی؟

_ نه...

: پس چرا این‌قدر عاشقانه می‌نویسی؟

_ می‌نویسم تا یادم نره که عشق،فقط
تو قصه‌هاست!

#حدیثه_شهبازی

 

[Hadiseh Shahbazi]

درون من دخترکی زندگی می‌کرد،
که هرگز دیده نشد...
صدایش شنیده نشد...
حضورش احساس نشد...

#حدیثه_شهبازی

 

[Hadiseh Shahbazi]

تو مثل قماری برای من...
و من از همان اول چه ساده،
باخته بودم تو را !

#حدیثه_شهبازی