atiyeh مدیر بازنشسته سطح 13 ارسالیها 389 پسندها 2,951 امتیازها 14,573 مدالها 15 10/4/19 #131 من مرد عمودی زمین بوده ام اما .. از مرحمت عشق ببین زاویه ام را !! امیدصباغنو امضا : atiyeh
atiyeh مدیر بازنشسته سطح 13 ارسالیها 389 پسندها 2,951 امتیازها 14,573 مدالها 15 10/4/19 #132 ما از این هستیِ ده روزه به جان آمده ایم وای بر خضر که زندانیِ عمر ابد است ! ! ! صائب_تبریزی امضا : atiyeh
SHIRIN.SH مدیر بازنشسته سطح 48 ارسالیها 13,757 پسندها 128,110 امتیازها 96,873 مدالها 36 11/4/19 نویسنده موضوع #133 آیدا...!!! آنچه به تو میدهم عشق من نیست؛ بلکه تو خود، عشق منی. تویی که عشق را در من بیدار میکنی و اگر بخواهم این نکته را آشکارتر بگویم، میبایست گفته باشم که من "زنی" نمیجویم، من جویای آیدای خویشم. آیدا را میجویم تا زیباترین لحظات زندگی را چون نگین گرانبهایی بر این حلقهی بیقدر و بهای روزان و شبان بنشاند. آیدا را میجویم تا با تن خود رازهای شادی را با تن من در میان بگذارد. آیدا را میجویم تا مرا به "دیوانگی" بکشاند؛ که من در اوج "دیوانگی" بتوانم به قدرتهای ارادهی خود واقف شوم؛ که من در اوج غرایز... لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید. امضا : SHIRIN.SH
آیدا...!!! آنچه به تو میدهم عشق من نیست؛ بلکه تو خود، عشق منی. تویی که عشق را در من بیدار میکنی و اگر بخواهم این نکته را آشکارتر بگویم، میبایست گفته باشم که من "زنی" نمیجویم، من جویای آیدای خویشم. آیدا را میجویم تا زیباترین لحظات زندگی را چون نگین گرانبهایی بر این حلقهی بیقدر و بهای روزان و شبان بنشاند. آیدا را میجویم تا با تن خود رازهای شادی را با تن من در میان بگذارد. آیدا را میجویم تا مرا به "دیوانگی" بکشاند؛ که من در اوج "دیوانگی" بتوانم به قدرتهای ارادهی خود واقف شوم؛ که من در اوج غرایز... لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
atiyeh مدیر بازنشسته سطح 13 ارسالیها 389 پسندها 2,951 امتیازها 14,573 مدالها 15 11/4/19 #134 حال مرا دید و کمی آهسته تر رفت با من مدارا کردنش را دوست دارم❤️ هاتف مهدی قنبری امضا : atiyeh
atiyeh مدیر بازنشسته سطح 13 ارسالیها 389 پسندها 2,951 امتیازها 14,573 مدالها 15 14/4/19 #135 فقط با شوق میخوانی و از دردم چه میدانی؟ تو جان میگیری از شعری؛ که من را بارها کشته فرامرزعرب عامری امضا : atiyeh
SHIRIN.SH مدیر بازنشسته سطح 48 ارسالیها 13,757 پسندها 128,110 امتیازها 96,873 مدالها 36 15/4/19 نویسنده موضوع #136 بوی مطبوعِ گل و منظرهای رو به بهار پنجره پشتِ خودش یک من و تو کم دارد... | علیرضا صادقی | امضا : SHIRIN.SH
SHIRIN.SH مدیر بازنشسته سطح 48 ارسالیها 13,757 پسندها 128,110 امتیازها 96,873 مدالها 36 17/4/19 نویسنده موضوع #137 نقش یک خنده پر رونق را، برلبم می بینی جان من راست بگو از چه سبب کوه اندوه مرا، تو ندیدی هرگز؟ دیگر امروز چه سود، به تو اندیشیدن تو که رفتی ای کاش، همه خاطره هایت را نیز با خودت می بردی وای ای خاطره ها ای شیاطین عذاب آور شب که سپردید مرا در غم و تنهایی و تب بگذارید فراموش کنم قصه هرچه که بود قصه هر چه که رفت و دگر باز نگشت | امیر غریب | امضا : SHIRIN.SH
نقش یک خنده پر رونق را، برلبم می بینی جان من راست بگو از چه سبب کوه اندوه مرا، تو ندیدی هرگز؟ دیگر امروز چه سود، به تو اندیشیدن تو که رفتی ای کاش، همه خاطره هایت را نیز با خودت می بردی وای ای خاطره ها ای شیاطین عذاب آور شب که سپردید مرا در غم و تنهایی و تب بگذارید فراموش کنم قصه هرچه که بود قصه هر چه که رفت و دگر باز نگشت | امیر غریب |
SHIRIN.SH مدیر بازنشسته سطح 48 ارسالیها 13,757 پسندها 128,110 امتیازها 96,873 مدالها 36 17/4/19 نویسنده موضوع #138 به یکدیگر مِهر بورزید، اما از مِهر بند نسازید. بگذارید که مِهر دریای مواجی باشد در میان دو ساحل روح های شما. جام یکدیگر را پُر کنید، اما از یک جام منوشید. از نان خود به یکدیگر بدهید، اما از یک گرده نان مخورید. با هم بخوانید و برقصید و شادی کنید ولی یکدیگر را تنها بگذارید همانگونه که تارهای ساز تنها هستند با آن که از یک نغمه به ارتعاش در می آیند... | جبران خلیل جبران | امضا : SHIRIN.SH
به یکدیگر مِهر بورزید، اما از مِهر بند نسازید. بگذارید که مِهر دریای مواجی باشد در میان دو ساحل روح های شما. جام یکدیگر را پُر کنید، اما از یک جام منوشید. از نان خود به یکدیگر بدهید، اما از یک گرده نان مخورید. با هم بخوانید و برقصید و شادی کنید ولی یکدیگر را تنها بگذارید همانگونه که تارهای ساز تنها هستند با آن که از یک نغمه به ارتعاش در می آیند... | جبران خلیل جبران |
SHIRIN.SH مدیر بازنشسته سطح 48 ارسالیها 13,757 پسندها 128,110 امتیازها 96,873 مدالها 36 17/4/19 نویسنده موضوع #139 غمهایمان خلاصه ی تاریخ است لبخندها و شادی مان زوری ای کاش شانه های غمت بودم لعنت به مرز و فاصله و دوری | سید مهدی موسوی | امضا : SHIRIN.SH
غمهایمان خلاصه ی تاریخ است لبخندها و شادی مان زوری ای کاش شانه های غمت بودم لعنت به مرز و فاصله و دوری | سید مهدی موسوی |
SHIRIN.SH مدیر بازنشسته سطح 48 ارسالیها 13,757 پسندها 128,110 امتیازها 96,873 مدالها 36 17/4/19 نویسنده موضوع #140 دلم گرفته برای اوناییکه واسه ابراز عشقشون ؛ ماههاست فقط حساب کتاب میکنند دریغ از یه ارزن دلیری! ابتهاج میگفت “باید عاشق شد و رفت” و خوب چیزی گفته البته که عشق یکسره موجب دردسره، البته که حساب عاشقی و ازدواج را باید با هم کمی تفکیک کرد البته که عاشق یه پفیوز نباید شد البته که عاشقی شیرجه زدنه و وای به حال شیرجه زنی که شنا بلد نباشه ولی؛ بی عشقی، “نداشتنِ” تلخیست. یکی باید باشه غیر خودمون که به خاطرش حسودی کنیم و واسش یقه پاره کنیم ؛ به بهانه ش، دعای سر قنوت رو بلندتر بخونیم و عطر شعر مولوی و طعم کتاب کریستین بوبن رو بفهمیم ؛ تلفنی واسش شعر ”... لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید. امضا : SHIRIN.SH
دلم گرفته برای اوناییکه واسه ابراز عشقشون ؛ ماههاست فقط حساب کتاب میکنند دریغ از یه ارزن دلیری! ابتهاج میگفت “باید عاشق شد و رفت” و خوب چیزی گفته البته که عشق یکسره موجب دردسره، البته که حساب عاشقی و ازدواج را باید با هم کمی تفکیک کرد البته که عاشق یه پفیوز نباید شد البته که عاشقی شیرجه زدنه و وای به حال شیرجه زنی که شنا بلد نباشه ولی؛ بی عشقی، “نداشتنِ” تلخیست. یکی باید باشه غیر خودمون که به خاطرش حسودی کنیم و واسش یقه پاره کنیم ؛ به بهانه ش، دعای سر قنوت رو بلندتر بخونیم و عطر شعر مولوی و طعم کتاب کریستین بوبن رو بفهمیم ؛ تلفنی واسش شعر ”... لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.