شاعر‌پارسی اشعار احمد شاملو

  • نویسنده موضوع Elka Shine
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 114
  • بازدیدها 4,273
  • کاربران تگ شده هیچ

Elka Shine

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
1,953
پسندها
1,619
امتیازها
17,973
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم
مرا فریاد کن ...
 
امضا : Elka Shine

Elka Shine

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
1,953
پسندها
1,619
امتیازها
17,973
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
یاران ناشناخته ام
چون اختران سوخته
چندان به خاک تیره فرو ریختند سرد
که گفتی
دیگر، زمین، همیشه، شبی بی ستاره ماند.

آنگاه، من، که بودم
جغد سکوت لانه تاریک درد خویش،
چنگ زهم گسیخته زه را
یک سو نهادم
فانوس بر گرفته به معبر در آمدم
گشتم میان کوچه مردم
این بانگ با لبم شررافشان:
آهای !
از پشت شیشه ها به خیابان نظر کنید!
خون را به سنگفرش ببینید! ...
این خون صبحگاه است گوئی به سنگفرش
کاینگونه می تپد دل خورشید
در قطره های آن ...
 
امضا : Elka Shine

Elka Shine

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
1,953
پسندها
1,619
امتیازها
17,973
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
بی تو مهتاب تنهای دشتم
بی تو خورشيد سرد غروبم
بی تو بی‌نام و بی‌سرگذشتم.
بی تو خاکسترم
بی تو، ‌ای دوست!
 
امضا : Elka Shine

Elka Shine

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
1,953
پسندها
1,619
امتیازها
17,973
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
تو نمي‌داني نگاهِ بي‌مژه‌ي محکومِِ يک اطمينان
وقتي که در چشمِِ حاکمِ يک هراس خيره مي‌شود
چه دريایِی‌ست!
تو نمي‌داني مُردن
وقتي که انسان مرگ را شکست داده است
چه زنده‌گي‌ست!
 
امضا : Elka Shine

Elka Shine

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
1,953
پسندها
1,619
امتیازها
17,973
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
سكوت‏آب
مى‏تواند
خشكى ‏باشد و فرياد عطش:
سكوت‏گندم
مى‏تواند
گرسنه‏گى ‏باشد و غريو پيروزمندانه‏ى قحط:
همچنان كه ‏سكوت ‏آفتاب
ظلمات ‏است ـ
اما سكوت ‏آدمى فقدان‏ جهان ‏و خداست:
غريو را
تصوير كن!
 
امضا : Elka Shine

Elka Shine

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
1,953
پسندها
1,619
امتیازها
17,973
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
ردی که تنها به راه میرود با خود میگوید
در کوچه میبارد و گرما در خانه نیست
حقیقت از شهر زندگان گریخته است،من با تمامِ حماسه ام به گورستان خواهم رفت
وتنها
چرا که
به راستی، کدامین همسفر میتوان اطمینان داشت؟
و به راستی
آنکه در این راه قدم برمی دارد به همسفری چه حاجت است؟
 
امضا : Elka Shine

Elka Shine

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
1,953
پسندها
1,619
امتیازها
17,973
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
زندگی یک تصادف است ، مرگ یک واقعیت
 
امضا : Elka Shine

Elka Shine

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
1,953
پسندها
1,619
امتیازها
17,973
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
روزی ما دوباره کبوتر هایمان را پیدا خواهیم کرد

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت.

روزی که کمترین سرود

بوسه است

و هر انسان

برای هر انسان

برادری است

روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند

قفل

افسانه یی ست

وقلب

برای زندگی بس است.

روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است

تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی.

روزی که آهنگ هر حرف

زندگی ست

تا من به خاطر آخرین شعر رنج جست و جوی قافیه نبرم.

روزی که هر لب ترانه یی ست

تا کمترین سرود ، بوسه باشد.

روزی که تو بیایی برای همیشه بیایی

و مهربانی با زیبایی یکسان شود.

روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم . . .

و من آن روز را انتظار می کشم

حتی روزی که دیگر نباشم
 
امضا : Elka Shine

Elka Shine

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
1,953
پسندها
1,619
امتیازها
17,973
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
هرگز از مرگ نهراسیده‌ام



اگرچه دستانش از ابتذال شکننده‌تر بود.

هراسِ من ــ باری ــ همه از مردن در سرزمینی‌ست

که مزدِ گورکن

از بهای آزادیِ آدمی

افزون باشد.

جُستن

یافتن

و آنگاه

به اختیار برگزیدن

و از خویشتنِ خویش

بارویی پی‌افکندن ــ

اگر مرگ را از این همه ارزشی بیش‌تر باشد

حاشا، حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم.
 
امضا : Elka Shine

Elka Shine

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
1,953
پسندها
1,619
امتیازها
17,973
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
زیباترین حرفت را بگو

شکنجه ی پنهان ِ سکوت ات را آشکاره کن

و هراس مدار از آنکه بگویند

ترانه یی بی هوده می خوانید . ــ

چرا که ترانه ی ما

ترانه ی بی هوده گی نیست

چرا که عشق

حرفی بیهوده نیست .


حتی بگذار آفتاب نیز بر نیاید

به خاطر ِ فردای ما اگر

بر ماش منتی ست ؛

چرا که عشق

خود فرداست

خود همیشه است .
 
امضا : Elka Shine

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا