فال شب یلدا

شاعر‌پارسی اشعار عرفی شیرازی

  • نویسنده موضوع Sama_Shams
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 129
  • بازدیدها 2,809
  • کاربران تگ شده هیچ

sara.gh

کاربر فعال
سطح
6
 
ارسالی‌ها
1,055
پسندها
13,000
امتیازها
40,673
مدال‌ها
7
  • #41
امشب که به سر ش*ر..اب داری
مشکن دل ما که تاب داری

تقصیر نکرده در هلاکم
با غمزه چرا عتاب داری

آشوب قیامتش غباریست
این فتنه که در رکاب داری

در دعوی فتنه گاه مستی
صد عربده با ش*ر..اب داری

گر لذت ناوک تو این است
وز خون ملک ثواب داری

داری به دلم نگاه گرمی
گویا هوس کباب داری

در سینهٔ گرم هر که بینم
آتشکدهٔ خراب داری

عرفی دل خود به باد دادی
گر غم طلبد، جواب داری؟
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

sara.gh

کاربر فعال
سطح
6
 
ارسالی‌ها
1,055
پسندها
13,000
امتیازها
40,673
مدال‌ها
7
  • #42
صنم گفتم دلا جان تازه کردی
مبارک باد، ایمان تازه کردی

به کاوش تیز کردی ناخن ناز
دلم را جوش افغان تازه کردی

نه کشتی و نه نوح، ای گریهٔ شوق
چه بی هنگامه توفان تازه کردی

پریشانی ما گفتی به زلفت
خم زلف پریشان تازه کردی

مرا کشتی وکردی عالمی شاد
جهان را عید قربان تازه کردی

مچین زین بیش بر خوان نعمت لطف
که شرم روی مهمان تازه کردی

تو را گر برگ دین داریست، عرفی
غلط کردی که ایمان تازه کردی
 

sara.gh

کاربر فعال
سطح
6
 
ارسالی‌ها
1,055
پسندها
13,000
امتیازها
40,673
مدال‌ها
7
  • #43
به شمعی کو صبا کرده به خلوت، خانه ای داری
که از تنهایی ات غم نیست گر پروانه ای داری

از این خلوت نشینی کم نگردد هستی حسنت
که آن جا هم ز خون مجرمان پیمانه ای داری

مرا این آتش از داغ جدایی بیشتر سوزد
که می گویند جا در محفل بیگانه ای داری

ز آسیب نظر گر می گریزی در دلم بنشین
که آن گه خالی از نامحرمان کاشانه ای داری

به شرط آن که ناید گردی از خاکسترش بیرون
طلب کن جان من گر جان فشان پروانه ای دار

نخواهی دید عرفی تا قیامت روی هشیاری
که این مستی ز شوق نرگس مستانه ای داری
 

sara.gh

کاربر فعال
سطح
6
 
ارسالی‌ها
1,055
پسندها
13,000
امتیازها
40,673
مدال‌ها
7
  • #44
باز از ش*ر..اب فتنه خرابم نمی کنی
در آتش کرشمه کبابم نمی کنی

صد شیشه گشت خالی و صد خُم به ته رسید
وز جرعه ای هنوز خرابم نمی کنی

صد پرسشم ز هر سر مو می کنی، ولی
یک بار عنایتی به جوابم نمی کنی

بهر فریب، سایه بیاندازیم به سر
در زیر چرخ سدره به خوابم نمی کنی

صد ناله سوخت در دل و در بزم خود هنوز
فریاد بخش چنگ و ربابم نمی کنی

مردم ز ننگ هوش و مستانه خنده ای
دریا کش محیط شرابم نمی کنی
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

sara.gh

کاربر فعال
سطح
6
 
ارسالی‌ها
1,055
پسندها
13,000
امتیازها
40,673
مدال‌ها
7
  • #45
تا خون نخوری چاشنی درد ندانی
تا دل ندهی آن چه به من کرد ندانی

تا بوی گلی نشنوی و کم نکنی ناز
آشفتگی باد چمن گرد ندانی

تا سر نشود خاک به جولانگه معشوق
بر سرمه مقدم شدنی گرد ندانی

ذوق غم معشوق به بازی نتوان یافت
بر خیز که منصوبه از این نرد ندانی

می نوشم و گلگون شوم و بیهده خندم
تا از غم دنیا رخ من زرد ندانی

ای آن که به درد دل عرفی جگرت سوخت
امید که حال دل بی درد ندانی
 

sara.gh

کاربر فعال
سطح
6
 
ارسالی‌ها
1,055
پسندها
13,000
امتیازها
40,673
مدال‌ها
7
  • #46
ای کرده زبون، ناز شجاع تو، مرا
افکنده به صد رنج، نزاغ تو، مرا

تا خیزم و آیمت در آغوش اجل
گشست است به تکلیف وداع تو مرا
 

sara.gh

کاربر فعال
سطح
6
 
ارسالی‌ها
1,055
پسندها
13,000
امتیازها
40,673
مدال‌ها
7
  • #47
ای شربت شیخ و شاب در کاسهٔ ما
وی چشمهٔ آفتاب در کاسهٔ ما

آن جرعه کشانیم که از سیرابی
یاقوت شود حباب در کاسهٔ ما
 

sara.gh

کاربر فعال
سطح
6
 
ارسالی‌ها
1,055
پسندها
13,000
امتیازها
40,673
مدال‌ها
7
  • #48
ای رانده ز نسبت حرم طاعت ما
مردود اجابت صنم طاعت ما

اسلام نه، کفر نه، تا کی به عبث
آلوده کند لوح و قلم طاعت ما
 

sara.gh

کاربر فعال
سطح
6
 
ارسالی‌ها
1,055
پسندها
13,000
امتیازها
40,673
مدال‌ها
7
  • #49
چندان که شدم ز بیخودی م**س.ت دعا
تیری نزدم بر هدف از شست دعا

باشم ز دعا مانع و از شوق طلب
وقت است که پر درآورد دست دعا
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

sara.gh

کاربر فعال
سطح
6
 
ارسالی‌ها
1,055
پسندها
13,000
امتیازها
40,673
مدال‌ها
7
  • #50
از بند غرور می گشایم خود را
آن طور که هست می نمایم خود را

عمری به رعونت صفت خود کردم
چندی به شکست می ستایم خود را
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا