مجموعه اشعار غم های نهان | zeinab z کابر انجمن یک رمان

[zeinab z]

به نام خداوند شعر و غزل، به نام خداوند عزوجل

تمام این اشعار را خود سروده ام و برای دل خودم
خود را شاعر نمیدانم چون در برابر شاعران بزرگ و برجسته ای چون فروغ و... عزیز چیزی نیستم
لطفا از گذاشتن هر پستی خودداری کنید.


مجموعه اشعار غم های نهان

____________________
تگ متوسط / منتقل شده با تالار اشعار رها شده
28/2/1399​

 

[zeinab z]

در یک روز بارانی
​

خدایا

تو را شکر میکنم هر دم خدایا
که میدانی دل بارانی ام
تنها و تنها به اشک آسمان آرام گیرد

 

[zeinab z]

بغضِ در سینه


خنده بر لب میزنم تا کس نداند راز من
آهِ جانسوزم رِسانده جان به لب
باز لبخند
باز لبخند
بغضِ در سینه؟؟
خرابست حال من
رحمی به حالم کن
تو میدانی غمم در سینه پنهان است
غم پنهان با که گویم
کز چه گویم
تا که آرام گیرد
بغضِ در سینه ام

 

[zeinab z]

بیقرار


بیقرارم
بیقرارِ لحظه ای آرامشم
سَر به زانو مینَهَم کَز بی کسی
شاید که خدا دل بسوزاند
به دل سوخته ام

 

[zeinab z]

غریب


رسم عجیبیست رسم زندگانی
رسم غریبیست رسم زندگانی
مینویسم به روی قلب غبار گرفته ام
با خاکستری از تنهایی
حالم غریب است
تو میدانی؟

 

[zeinab z]

بغض


بغضی گلویم را گرفته
بیخیالم نمیشود
فشار میدهد گلویم را
تا بگیرد باقیه نفسهایم را

 

[zeinab z]

دلگیرم


دلگیرم از آنان که مرا سرگشته و تنها رها کردند و رفتند
آنان که مرا میخواندند
درد و دل میکردند
دوستان لحظه های خوش زندگی
اینک به غم رسیده ام
کجایید؟
بیایید و بخوانید مرا
شانه ای میخواهم برای بغض های نهانم
میبینید که چقدر غمگینم؟
پس بخوانید مرا
قبل از آنکه به دنیای دگری کوچ کنم

 

[zeinab z]

دلم گرفته


گرفته است دلی که تنها امید تنهاییم بود
خداهم تنها گذاشت این دل شکسته را

 

[zeinab z]

آه

آه میکشد دلم در این غروب غم انگیز تنهایی
آه سوزناکم را کسی نمیشنود
گویی همه گوشهایشان ناشنوا شده
برای هزارمین بار دلم میشکند، بازهم و بازهم
کسی نمیشنود
دلم طاقت اینهمه غم را به یکباره ندارد
خدا مگر بنده ی دگر ندارد؟

 

[zeinab z]

باران

باران میبارد و من حس غریبی دارم
حس یاری که مرا میخواند
که کنارت هستم
با نوایی غمگین
در برم میگیرد
یک بغض مزاحم میهمان ناخوانده شده
نفسم میگیرد
بغضم میشکند
به خودم می آیم
باز هم تنهایی