شاعر‌پارسی اشعار منوچهری

^Maryam^

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/17
ارسالی‌ها
2,442
پسندها
3,754
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #1

منوچهری

manoochehri.gif

منوچهری

ابوالنجم احمد بن قوص بن احمد دامغانی شاعر نیمهٔ اول قرن پنجم هجری قمری است. وی پس از تحصیل علوم و فضایل به خدمت امیر منوچهر فلک المعالی پسر شمس المعالی امیرقابوس وشمگیر والی گرگان رسید و به همین جهت تخلص منوچهری را اختیار کرد. وی بر ادب عربی و اشعار شاعران عرب و بر احوال و آثار شاعران پارسی احاطه داشت و نیز بر علوم دینی واقف بود و در دربار سلطان محمود غزنوی منزلتی والا داشت. وی ظاهراً مبتکر مسمط است. دیوان او مکرر به طبع رسیده و قریب به سه هزار بیت دارد. وفات او به سال ۴۳۲ هجری قمری اتفاق افتاده است و گویا در جوانی وفات یافته است.

محتویات تاپیک:دیوان اشعار:

قصاید و قطعات
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ^Maryam^

^Maryam^

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/17
ارسالی‌ها
2,442
پسندها
3,754
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #2



شمارهٔ ۱ - در صفت بهار و مدح ابوالحسن


نوبهار آمد و آورد گل و یاسمنا

باغ همچون تبت و راغ بسان عدنا

آسمان خیمه زد از بیرم و دیبای کبود

میخ آن خیمه ستاک سمن و نسترنا

بوستان گویی بتخانهٔ فرخار شده‌ست

مرغکان چون شمن و گلبنکان چون وثنا

بر کف پای شمن بوسه بداده وثنش

کی وثن بوسه دهد بر کف پای شمنا

کبک ناقوس‌زن و شارک سنتورزنست

فاخته نای‌زن و بط شده طنبورزنا

پردهٔ راست زند نارو بر شاخ چنار

پردهٔ باده زند قمری بر نارونا

کبک پوشیده به تن پیرهن خز کبود

کرده با قیر مسلسل دو بر پیرهنا

پوپوک پیکی، نامه زده اندر سر خویش

نامه گه باز کند، گه شکند بر شکنا

فاخته راست بکردار یکی لعبگرست

در فکنده به گلو حلقهٔ مشکین رسنا

از فروغ گل اگر اهرمن آید بر تو

از پری...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ^Maryam^

^Maryam^

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/17
ارسالی‌ها
2,442
پسندها
3,754
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
۲)
همی‌ریزد میان باغ، لؤلؤها به زنبرها

همی‌سوزد میان راغ، عنبرها به مجمرها

ز قرقویی به صحراها، فروافکنده بالشها

ز بوقلمون به وادیها، فروگسترده بسترها

زده یاقوت رمانی به صحراها به خرمنها

فشانده مشک خرخیزی، به بستانها به زنبرها

به زیر پر قوش‌اندر، همه چون چرخ دیباها

به پر کبک بر، خطی سیه چون خط محبرها

چو چنبرهای یاقوتین به روز باد گلبنها

جهنده بلبل و صلصل، چو بازیگر به چنبرها

همه کهسار پر زلفین معشوقان و پر دیده

همه زلفین ز سنبلها، همه دیده ز عبهرها

شکفته لالهٔ نعمان، بسان خوب‌رخساران

به مشک اندر زده دلها، به خون اندر زده سرها

چو حورانند نرگسها، همه سیمین طبق بر سر

نهاده بر طبقها بر ز زر ساو ساغرها

شقایقهای عشق‌انگیز، پیشاپیش طاووسان

بسان قطره‌های قیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ^Maryam^

^Maryam^

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/17
ارسالی‌ها
2,442
پسندها
3,754
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #4


شمارهٔ ۳



چو از زلف شب بازشد تابها

فرو مرد قندیل محرابها

سپیده‌دم، از بیم سرمای سخت

بپوشید بر کوه سنجابها

به میخوارگان ساقی آواز داد

فکنده به زلف اندرون تابها

به بانگ نخستین از آن خواب خوش

بجستیم چون گو ز طبطابها

عصیر جوانه هنوز از قدح

همی‌زد بتعجیل پرتابها

از آواز ما خفته همسایگان

بی‌آرام گشتند در خوابها

برافتاد بر طرف دیوار و بام

ز بگمازها نور مهتابها

منجم به بام آمد از نور می

گرفت ارتفاع سطرلابها

ابر زیر و بم شعر اعشی قیس

همی‌زد زننده به مضرابها

و کاس شربت علی لذة

و اخری تداویت منها بها

لکی یعلم الناس انی امرو

اخذت المعیشة من بابها
 
امضا : ^Maryam^

^Maryam^

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/17
ارسالی‌ها
2,442
پسندها
3,754
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
۴)
غرابا مزن بیشتر زین نعیقا

که مهجور کردی مرا ازعشیقا

نعیق تو بسیار و ما را عشیقی

نباید به یک دوست چندین نعیقا

ایا رسم و اطلال معشوق وافی

شدی زیر سنگ زمانه سحیقا

عنیزه برفت از تو و کرد منزل

به مقراط و سقط اللوی و عقیقا

خوشا منزلا، خرما جایگاها

که آنجاست آن سرو بالا رفیقا

بود سرو در باغ و دارد بت من

همی بر سر سرو باغی انیقا

ایا لهف نفسی که این عشق بامن

چنین خانگی گشت و چونین عتیقا

ز خواب هوی گشت بیدار هرکس

نخواهم شدن من ز خوابش مفیقا

بدان شب که معشوق من مرتحل شد

دلی داشتم ناصبور و قلیقا

فلک چون بیابان و مه چون مسافر

منازل: منازل، مجره: طریقا

بریدم بدان کشتی کوه‌لنگر

مکانی بعید و فلاتی سحیقا
 
امضا : ^Maryam^

^Maryam^

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/17
ارسالی‌ها
2,442
پسندها
3,754
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
۵)
ای با عدوی ما گذرنده ز کوی ما

ای ماهروی شرم نداری ز روی ما؟

نامم نهاده بودی بدخوی جنگجوی

با هر کسی همی گله کردی ز خوی ما

جستی و یافتی دگری بر مراد دل

رستی ز خوی ناخوش و از گفتگوی ما

اکنون به جوی اوست روان آب عاشقی

آن روز شد که آب گذشتی به جوی ما

گویند سردتر بود آب از سبوی نو

گر م**س.ت آب ما که کهن شد سبوی ما

اکنون یکی به کام دل خویش یافتی

چندین به خیر خیر چه گردی به کوی ما؟
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ^Maryam^

^Maryam^

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/17
ارسالی‌ها
2,442
پسندها
3,754
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
۶)


دوستان! وقت عصیرست و کباب

راه را گرد نشانده‌ست سحاب

سوی رز باید رفتن به صبوح

خویشتن کردن مستان و خراب

نیمجوشیده عصیر از سر خم

درکشیدن، که چنینست صواب

رادمردان را هنگام عصیر

شاید ار می‌نبود صافی و ناب

تا دو سه روز درین سایهٔ رز

آب انگور گساریم به آب

بفروزیم همی آتش رز

گسترانیم بر او سرخ کباب

تاک رز باشدمان شاسپرم

برگ رز باشد دستار ش*ر..اب

نقل ما خوشهٔ انگور بود

از بر سر بر چون پرعقاب

بانگ جوشیدن می باشدمان

نالهٔ بر بط و طنبور و رباب


لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ^Maryam^

^Maryam^

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/17
ارسالی‌ها
2,442
پسندها
3,754
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
۷)
در خمار می دوشینم ای نیک حبیب

آب انگور دو سالینه‌م فرموده طبیب

آب انگور فرازآور یا خون مویز

که مویز ای عجبی هست به انگور قریب

شود انگور زبیب آنگه کش خشک کنی

چون بیاغاری انگور شود، خشک زبیب

این زبیب ای عجبی مردهٔ انگور بود

چون ورا تر کنی زنده شود اینت غریب

می بباید که کند مستی و بیدار کند

چه مویزی و چه انگوری، ای نیک حبیب

ما بسازیم یکی مجلس، امروزین روز

چون برون آید از مسجد آدینه خطیب

بنشینیم همه عاشق و معشوق به هم

نه ملامتگر ما را و نه نظاره رقیب

می دیرینه گساریم به فرعونی جام

از کف سیم بناگوشی با کف خضیب

جرعه برخاک همی‌ریزیم از جام ش*ر..اب

جرعه بر خاک همی‌ریزد آزاده ادیب

ناجوانمردی بسیار بود، چون نبود

خاک را از قدح مرد جوانمرد نصیب
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ^Maryam^

^Maryam^

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/17
ارسالی‌ها
2,442
پسندها
3,754
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
۷)
آمد شب و از خواب مرا رنج و عذابست

ای دوست بیار آنچه مرا داروی خوابست

چه مرده و چه خفته که بیدار نباشی

آن را چه دلیل آری و این را چه جوابست

من جهد کنم بی‌اجل خویش نمیرم

در مردن بیهوده، چه مزد و چه ثوابست

من خواب ز دیده به می ناب ربایم

آری عدوی خواب جوانان می نابست

سختم عجب آید که چگونه بردش خواب

آن را که به کاخ اندر یک شیشه شرابست

وین نیز عجبتر که خورد باده نه بر چنگ

بی‌نغمهٔ چنگش به می ناب شتابست

اسبی که صفیرش نزنی می‌نخورد آب

نی مرد کم از اسب و نه می کمتر از آبست

در مجلس احرار سه چیزست و فزون به

وان هر سه شرابست و ربابست و کبابست

نه نقل بود ما را، نی دفتر و نی نرد

وان هر سه بدین مجلس ما در، نه صوابست

دفتر به دبستان بود و نقل به بازار

وین نرد به جایی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ^Maryam^

^Maryam^

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/17
ارسالی‌ها
2,442
پسندها
3,754
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
۸)
آمد شب و از خواب مرا رنج و عذابست

ای دوست بیار آنچه مرا داروی خوابست

چه مرده و چه خفته که بیدار نباشی

آن را چه دلیل آری و این را چه جوابست

من جهد کنم بی‌اجل خویش نمیرم

در مردن بیهوده، چه مزد و چه ثوابست

من خواب ز دیده به می ناب ربایم

آری عدوی خواب جوانان می نابست

سختم عجب آید که چگونه بردش خواب

آن را که به کاخ اندر یک شیشه شرابست

وین نیز عجبتر که خورد باده نه بر چنگ

بی‌نغمهٔ چنگش به می ناب شتابست

اسبی که صفیرش نزنی می‌نخورد آب

نی مرد کم از اسب و نه می کمتر از آبست

در مجلس احرار سه چیزست و فزون به

وان هر سه شرابست و ربابست و کبابست

نه نقل بود ما را، نی دفتر و نی نرد

وان هر سه بدین مجلس ما در، نه صوابست

دفتر به دبستان بود و نقل به بازار

وین نرد به جایی که خرابات...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ^Maryam^

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا