متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

متون تاپیک جامع جملات تاثیرگذار به زبان انگلیسی

a.frznh

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
493
پسندها
2,153
امتیازها
13,073
مدال‌ها
10
  • #101
38- به اینکه فرزند پسر باشد یا دختر، اهمیتی نمیدهم. فقط سالم باشد.
I don�t mind whether it's boy or a girl as long as it's healthy.
39- فراموش نکن که برای بچه ها مقداری اسباب بازی بیاوری تا بازی کنند.
Don't forget to bring some toys for the children to play with.
40- یکی از دوستانم در حالیکه باردار بود با ماشینش تصادف کرد و فرزند در شکمش از بین رفت.
A friend of mine crashed her car when she was pregnant and lost her child.
 
امضا : a.frznh

a.frznh

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
493
پسندها
2,153
امتیازها
13,073
مدال‌ها
10
  • #102
41- او نوزاد دختر بسیار زیبائی به دنیا آورد.
She gave birth to a beautiful baby girl.
42- او را سریع به بخش زایمان بردند.
She was rushed to the maternity ward.
43- از وقتی که بچه دار شدیم خیلی شبها بی داریم و من واقعا اکثر اوقات خسته ام.
We've had quite a few sleepless nights since the baby was born. I'm absolutely exhausted most of the time.
 
امضا : a.frznh

a.frznh

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
493
پسندها
2,153
امتیازها
13,073
مدال‌ها
10
  • #103
44- بچه دوباره گریه میکند. فکر میکنم باید جایش (کهنه اش) را عوض کنی.
The baby is crying again. I think his nappy needs changing.
45- دو ماه برای زایمانم مرخصی گرفته ام.
I've still got two months maternity leave.
46- استخدام کردم یک دایه برای نگه داری از فرزندم خیلی گران است.
Employing a baby-sitter to look after my baby will be so expensive.
 
امضا : a.frznh

a.frznh

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
493
پسندها
2,153
امتیازها
13,073
مدال‌ها
10
  • #104
47- او شش ماه دارد و تازه شروع کرده به حالت سـ*ـینه خیز حرکت کند.
He is *** months now. He is just started crawling.
48- سارا سه ساله شده است و به زودی میتواند به مهد کودک برود و من هم دیگر میتوانم به سر کارم بروم.
Sara is nearly three now. She'll soon be able to go to nursery school and I will be able to go back to my work.
49- اگر فکر میکنی که مراقبت از یک فرزند سخت است تصور کن که داشتن یک دوقلو یا سه قلو چگونه میتوانست باشد.
If you think having one baby to look after is difficult, imagine what it's like if you have twins or triplets.
 
امضا : a.frznh

a.frznh

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
493
پسندها
2,153
امتیازها
13,073
مدال‌ها
10
  • #105
50- من زمان بازی با ماشینهای اسباب بازی ام را به یاد می آورم.
I remember playing with my toy cars.
51- من زمانی که در حیات مدرسه طناب بازی میکردیم را به یاد دارم.
I remember skipping in the playground at school.
لغات:
skip: to jump over a rope as you swing it over your head and under your feet, as a game or for exercise
طناب بازی کردن
52- پدر و مادرم تا قبل از سن 14 سالگی به من اجازه آرایش کردن نمیدادند.
My parents didn't let me wear make-up till I was 14.
 
امضا : a.frznh

a.frznh

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
493
پسندها
2,153
امتیازها
13,073
مدال‌ها
10
  • #106
53- در برخی از کشورها سیلی زندن به فرزند خلاف قانون است.
In some countries it is against the law to smack your children.
54- کمی ناراحتم
I'm a bit upset.
55- پدر او بر اثر سرطان در حال مرگ است (در بستر مرگ افتاده است).
His father is dying of cancer.
 
امضا : a.frznh

a.frznh

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
493
پسندها
2,153
امتیازها
13,073
مدال‌ها
10
  • #107
56- برادرم بعد از فوت ناگهانی همسرش دیگر نتوانست خودش را بدست آورد
My brother never recovered after his wife's sudden death.
57- امسال مرگ و میر ناشی از تصادف در جاده ها افزایش یافته است.
The number of deaths in road accidents has increased again this year.
58- او به محض اینکه متوجه شد دارد میمیرد، وصیت کرد که اموالش را به پسرش بدهند.
As soon as he knew he was dying, she made a will, leaving all his money to his son.
 
امضا : a.frznh

a.frznh

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
493
پسندها
2,153
امتیازها
13,073
مدال‌ها
10
  • #108
59- او خیلی مشهور بود و وقتی که فوت کرد بیش از دویست نفر در تشییع جنازۀ او شرکت کردند.
He was so popular. When he died more than two hundred people came to her fneral.
60- بیچاره سارا. یک سال بعد از عروسی اش بیوه شد.
Poor Sara! She was widow only a year after she got married.
61- عجب شهر خسته کننده ای . ساعت 10 شب به بعد همه جا تعطیل است.
What a boring city. It's completely dead after 10 o'clock at night.
 
امضا : a.frznh

a.frznh

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
493
پسندها
2,153
امتیازها
13,073
مدال‌ها
10
  • #109
62- واکمن من کار نمیکند . فکر میکنم که باتری اش تمام شده باشد.
My Walkman doesn't work. I think the battery I dead.
63- زبان لاتین یک زبان منسوخ (مرده) است.
Latin is a dead language.
64- بینی او مانند بینی پدرش است.
She has got her father's nose.
 
امضا : a.frznh

a.frznh

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
493
پسندها
2,153
امتیازها
13,073
مدال‌ها
10
  • #110
65- او اخلاق بدی دارد. به پدرش رفته است.
He has got a terrible temper. She takes after his father.
66- ما گـه گاه برای غذا خوردن به بیرون میرویم.
We go out for dinner every now and again (some times).
67- او نویسنده ای با قابلیتهای چشمگیر است.
He's a writer of remarkable ability.
 
امضا : a.frznh

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا