نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3,248
  • بازدیدها 30,364
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,511
درد شمس الدین بود سرمایه درمان مابی سر و سامان عشقش بود سامان ما
آن خیال جان فزای بخت ساز بی‌نظیرهم امیر مجلس و هم ساقی گردان ما
در رخ جان بخش او بخشیدن جان هر زمانگشته در مستی جان هم سهل و هم آسان ما
صد هزاران همچو ما در حسن او حیران شودکاندر آن جا گم شود جان و دل حیران ما
خوش خوش اندر بحر بی‌پایان او غوطی خوردتا ابدهای ابد خود این سر و پایان ما
شکر ایزد را که جمله چشمه حیوان‌هاتیره باشد پیش لطف چشمه حیوان ما
شرم آرد جان و دل تا سجده آرد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,512
سر برون کن از دریچه جان ببین عشاق رااز صبوحی‌های شاه آگاه کن فساق را
از عنایت‌های آن شاه حیات انگیز ماجان نو ده مر جهاد و طاعت و انفاق ما
چون عنایت‌های ابراهیم باشد دستگیرسر بریدن کی زیان دارد دلا اسحاق را
طاق و ایوانی بدیدم شاه ما در وی چو ماهنقش‌ها می‌رست و می‌شد در نهان آن طاق را
غلبه جان‌ها در آن جا پشت پا بر پشت پارنگ رخ‌ها بی‌زبان می‌گفت آن اذواق را
سرد گشتی باز ذوق مستی و نقل و سماعچون بدیدندی به ناگه ماه خوب اخلاق را
چون بدید آن شاه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,513
دوش آن جانان ما افتان و خیزان یک قبام**س.ت آمد با یکی جامی پر از صرف صفا
جام می می‌ریخت ره ره زانک م**س.ت م**س.ت بودخاک ره می‌گشت م**س.ت و پیش او می‌کوفت پا
صد هزاران یوسف از حسنش چو من حیران شدهناله می‌کردند کی پیدای پنهان تا کجا
جان به پیشش در سجود از خاک ره بد بیشترعقل دیوانه شده نعره زنان که مرحبا
جیب‌ها بشکافته آن خویشتن داران ز عشقدل سبک مانند کاه و روی‌ها چون کهربا
عالمی کرده خرابه از برای یک کرشموز خمار چشم نرگس عالمی دیگر هبا
هوشیاران سر فکنده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,514
دوش آن جانان ما افتان و خیزان یک قبام**س.ت آمد با یکی جامی پر از صرف صفا
جام می می‌ریخت ره ره زانک م**س.ت م**س.ت بودخاک ره می‌گشت م**س.ت و پیش او می‌کوفت پا
صد هزاران یوسف از حسنش چو من حیران شدهناله می‌کردند کی پیدای پنهان تا کجا
جان به پیشش در سجود از خاک ره بد بیشترعقل دیوانه شده نعره زنان که مرحبا
جیب‌ها بشکافته آن خویشتن داران ز عشقدل سبک مانند کاه و روی‌ها چون کهربا
عالمی کرده خرابه از برای یک کرشموز خمار چشم نرگس عالمی دیگر هبا
هوشیاران سر فکنده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,515
شمع دیدم گرد او پروانه‌ها چون جمع‌هاشمع کی دیدم که گردد گرد نورش شمع‌ها
شمع را چون برفروزی اشک ریزد بر رخاناو چو بفروزد رخ عاشق بریزد دمع‌ها
چون شکر گفتار آغازد ببینی ذره‌هااز برای استماعش واگشاده سمع‌ها
ناامیدانی که از ایام‌ها بفسرده‌اندگرمی جانش برانگیزد ز جانشان طمع‌ها
گر نه لطف او بدی بودی ز جان‌های غیورمر مرا از ذکر نام شکرینش منع‌ها
شمس دین صدر خداوند خداوندان به حقکز جمال جان او بازیب و فر شد صنع‌ها
چون بر آن آمد که مر جسمانیان را رو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,516
دیده حاصل کن دلا آنگه ببین تبریز رابی بصیرت کی توان دیدن چنین تبریز را
هر چه بر افلاک روحانیست از بهر شرفمی‌نهد بر خاک پنهانی جبین تبریز را
پا نهادی بر فلک از کبر و نخوت بی‌درنگگر به چشم سر بدیدستی زمین تبریز را
روح حیوانی تو را و عقل شب کوری دگربا همین دیده دلا بینی همین تبریز را
تو اگر اوصاف خواهی هست فردوس بریناز صفا و نور سر بنده کمین تبریز را
نفس تو عجل سمین و تو مثال سامریچون شناسد دیده عجل سمین تبریز را
همچو دریاییست تبریز از جواهر و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,517
از فراق شمس دین افتاده‌ام در تنگنااو مسیح روزگار و درد چشمم بی‌دوا
گر چه درد عشق او خود راحت جان منستخون جانم گر بریزد او بود صد خونبها
عقل آواره شده دوش آمد و حلقه بزدمن بگفتم کیست بر در باز کن در اندرآ
گفت آخر چون درآید خانه تا سر آتشستمی‌بسوزد هر دو عالم را ز آتش‌های لا
گفتمش تو غم مخور پا اندرون نه مردوارتا کند پاکت ز هستی هست گردی ز اجتبا
عاقبت بینی مکن تا عاقبت بینی شویتا چو شیر حق باشی در شجاعت لافتی
تا ببینی هستیت چون از عدم سر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,518
ای هوس‌های دلم بیا بیا بیا بیاای مراد و حاصلم بیا بیا بیا بیا
مشکل و شوریده‌ام چون زلف تو چون زلف توای گشاد مشکلم بیا بیا بیا بیا
از ره منزل مگو دیگر مگو دیگر مگوای تو راه و منزلم بیا بیا بیا بیا
درربودی از زمین یک مشت گل یک مشت گلدر میان آن گلم بیا بیا بیا بیا
تا ز نیکی وز بدی من واقفم من واقفماز جمالت غافلم بیا بیا بیا بیا
تا نسوزد عقل من در عشق تو در عشق توغافلم نی عاقلم باری بیا رویی نما
شه صلاح الدین که تو هم حاضری هم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,519
ای هوس‌های دلم باری بیا رویی نماای مراد و حاصلم باری بیا رویی نما
مشکل و شوریده‌ام چون زلف تو چون زلف توای گشاد مشکلم باری بیا رویی نما
از ره و منزل مگو دیگر مگو دیگر مگوای تو راه و منزلم باری بیا رویی نما
درربودی از زمین یک مشت گل یک مشت گلدر میان آن گلم باری بیا رویی نما
تا ز نیکی وز بدی من واقفم من واقفماز جمالت غافلم باری بیا رویی نما
تا نسوزد عقل من در عشق تو در عشق توغافلم نی عاقلم باری بیا رویی نما
شه صلاح الدین که تو هم حاضری هم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,520
ای هوس‌های دلم باری بیا رویی نماای مراد و حاصلم باری بیا رویی نما
مشکل و شوریده‌ام چون زلف تو چون زلف توای گشاد مشکلم باری بیا رویی نما
از ره و منزل مگو دیگر مگو دیگر مگوای تو راه و منزلم باری بیا رویی نما
درربودی از زمین یک مشت گل یک مشت گلدر میان آن گلم باری بیا رویی نما
تا ز نیکی وز بدی من واقفم من واقفماز جمالت غافلم باری بیا رویی نما
تا نسوزد عقل من در عشق تو در عشق توغافلم نی عاقلم باری بیا رویی نما
شه صلاح الدین که تو هم حاضری هم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN
عقب
بالا