نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3,248
  • بازدیدها 29,969
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,181
سرو منی و ازدل بستان خودت خوانمدرد منی و از جان درمان خودت خوانم
اول بدو صد زاری جان پیش‌کشت کردموانگاه به صد عزت مهمان خودت خوانم
هر چند که جان من دید از تو جفایی چندبا این همه درد دل جانان خودت خوانم
هر لحظه مرا با دل جنگیست درین معنیکو زان خودت گوید من زان خودت خوانم
از بس که نمی‌ارزم نزد تو به کشتن همقربان شوم ار گویی قربان خودت خوانم
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,182
دردیده چه کار آید این اشک چو بارانمبردیده اگر جانا سروی چو تو ننشانم
خود را به سر کویت بدنام ابد کردمازهر چه جز این کردم از کرده پشیمانم
جانم به فدات آن دم کز بعد دو سه بوسهگویم که یکی دیگر گویی تو که نتوانم
گر با تو غمی گویم در خواب کنی خود رااین درد دل است آخر افسانه نمی‌خوانم
چاک دلم ای محرم چون دوخت نمی‌دانیضایع چه کنی رشته درچاک گریبانم
عشق بت و بیم جان این نقد به کف تا کیخسرو به غزل بر گو تا دست برافشانم
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,183
تا سوختن عشق ز پروانه به دیدمسودای همه سوختگان خام گرفتم

ای باد سلامی برسانی تو اگر مادر خدمت آن سرو خرامان نرسیدیم

وقتی دل و جان و خردی همره ما بودعشق آمد و زیشان همه بیگانه بماندیم
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,184
صافی مده ای دوست که مادرد کشانیمنی رند تمامیم کز ین رند و شانیم
هر چند که در کیسه نداریم پشیزیدرهمت ما بین تو که جمشید و شانیم
کو ساقی نو خیز که بالای دو دیدهچندانکه دو ابر و بنشاند بنشانیم
بیش آرمی ای ساقی خون‌ریز که پیشتاز لب بخوریم و ز مژه باز فشانیم

گفتی که تو این بی‌دلی از روی که داری؟از روی تودارم دگر از روی که دارم؟
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,185
عاشق شدم و محرم اینکار ندارمفریاد که غم دارم و غمخوار ندارم
آن عیش که یاری دهدم صبر ندیدموان بخت که پرسش کندم یار ندارم
بسیار شدم عاشق و دیوانه ازین پیشآن صبر که هر بار بد این بار ندارم
یک سینه پر از قصه‌ی هجر است ولیکناز تنگ‌دلی طاقت گفتار ندارم
چون راز برون نفتدم از پرده که هر چندگویند مرا گر به نگهدار ندارم
جانا چودل خسته به سودای تو دارماو داند و سودای تو من کار ندارم
خون‌ریز شگرفست لبت سهل نگیرممهمان عزیز است غمت خوار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,186
گمراه شدم ره سوی جانان ز که پرسم؟وز هجر به مردم خبرمان ز که پرسم؟
از سرزنش مرده دلان جان به لب آمدداروی دل زار پریشان ز که پرسم؟
خواب اجلم در سر و من م**س.ت خیالتتفسیر چنین خواب پریشان ز که پرسم
دادند نشان دل خسرو سوی چشمتم**س.ت است چو آن نرگس فتان ز که پرسم
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,187
یارب غم آن سرو خرامان به که گویم ؟دل نیست بدستم سخن جان به که گویم ؟
خونابه‌ی پیدا همه بینند خود از چشماحوال جگر خوردن پنهان به که گویم ؟
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,188
ببستی چشم من ز افسون زبان همدلم بردی نه تنها بلکه جان هم
خرابم می‌کنی از رخ ز لب نیزازینم میکشی جانا از آن هم
ز تیر تست ما را دعوی خونگواهی میدهد دل آن کمان هم
ز بیداد تو خورسندم همه عمراگر خون ریزیم راضی بدان هم
برو ای باد بوسی زن بران پایاگرچیزی نگوید بر دهان هم
بده ساقی که من م**س.ت و خرانمبیاله خورده‌ام رطل گران هم
غمی دارم که باد از دوستان دوربه حق دوستی کز دشمنان هم
اگر افتد قبول این جان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,189
شبی در کوی آن مه روی رفتمسر و پا گم چو آب جوی رفتم
نمی‌رفتم بلا شد بوی زلفشخراب اندر پی آن بوی رفتم

بگفتندش فلان مرد از غمت گفتنخواهد مرد چون من جان اویم
ز زلفش دل همی جستم دلم گفتکه زان تو نیم من زان اویم
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,190
دل بی‌عشق را من دل نگویمتن بی سوز را جز گل نگویم
الا ای آب حیوان پیش زلفتره ظلمات را مشکل نگویم
ز جانت نیک گویم تا توانمو گر بد گویمت از دل نگویم
 
امضا : .ARMIN
عقب
بالا