You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
شعرکده ** غمکده **
-
نویسنده موضوع
.ARMIN
-
تاریخ شروع
-
پاسخها
3,248
-
بازدیدها
29,862
-
کاربران تگ شده
هیچ
رسید دوش ندایی از ین بلند رواق | | کو ای مقیم زوایای شهر بند فراق |
درین حضیض چرا گشتهای چنین محبوس | | گذر چو طایر قدسی زاوج این نه طاق |
منافقند و ریایی جمیع اهل بشر | | بیا به صحبت یاران بیریا و نفاق |
ترا به روز ازل با جیب عهدی بود | | چه آمدت که فراموش کردهای میثاق |
مرو به قول مخالف بهر زه راه حجاز | | و گرنه راه نیابی به پردهی عشاق |
کسی که مسکن اصلیش عالم علوی است | | چه میکند به خراسان چه میرود به عراق |
زخویش بگذر و بازای سوی ما خسرو | | که نیست خوشتر... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
نگارا صحبت از اغیار بگسل | | گل خندان من ازخار بگسل |
ندانم تا که گفت آن بیوفا را | | که مهر از دوستان یک بار بگسل |
□
چو از زلفش بدین روز اوفتادم | | تو هم ای شب مکن برمن تطاول |
نباشد چون جمالت مجلس افروز | | اگر خورشید بنشیند به محفل |
□
حیف بود که ماه و گل خوانمت از سر هوس | | ای تو به از هزار مه چند بود بقای گل |
□
در حریم کعبه روحانیون یعنی که دل | | جز خیال دوست کس را... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
سرو منی و ازدل بستان خودت خوانم | | درد منی و از جان درمان خودت خوانم |
اول بدو صد زاری جان پیشکشت کردم | | وانگاه به صد عزت مهمان خودت خوانم |
هر چند که جان من دید از تو جفایی چند | | با این همه درد دل جانان خودت خوانم |
هر لحظه مرا با دل جنگیست درین معنی | | کو زان خودت گوید من زان خودت خوانم |
از بس که نمیارزم نزد تو به کشتن هم | | قربان شوم ار گویی قربان خودت خوانم |
ای گل صفت حسنت بر وجه حسن گویم | | سر تا به قدم جانی کفر است که تن گویم |
دردیده چه کار آید این اشک چو بارانم | | بردیده اگر جانا سروی چو تو ننشانم |
خود را به سر کویت بدنام ابد کردم | | ازهر چه جز این کردم از کرده پشیمانم |
جانم به فدات آن دم کز بعد دو سه بوسه | | گویم که یکی دیگر گویی تو که نتوانم |
گر با تو غمی گویم در خواب کنی خود را | | این درد دل است آخر افسانه نمیخوانم |
چاک دلم ای محرم چون دوخت نمیدانی | | ضایع چه کنی رشته درچاک گریبانم |
عشق بت و بیم جان این نقد به کف تا کی | | خسرو به غزل بر گو تا دست برافشانم |
تا سوختن عشق ز پروانه به دیدم | | سودای همه سوختگان خام گرفتم |
□
ای باد سلامی برسانی تو اگر ما | | در خدمت آن سرو خرامان نرسیدیم |
□
وقتی دل و جان و خردی همره ما بود | | عشق آمد و زیشان همه بیگانه بماندیم |
صافی مده ای دوست که مادرد کشانیم | | نی رند تمامیم کز ین رند و شانیم |
هر چند که در کیسه نداریم پشیزی | | درهمت ما بین تو که جمشید و شانیم |
کو ساقی نو خیز که بالای دو دیده | | چندانکه دو ابر و بنشاند بنشانیم |
بیش آرمی ای ساقی خونریز که پیشت | | از لب بخوریم و ز مژه باز فشانیم |
□
گفتی که تو این بیدلی از روی که داری؟ | | از روی تودارم دگر از روی که دارم؟ |
عاشق شدم و محرم اینکار ندارم | | فریاد که غم دارم و غمخوار ندارم |
آن عیش که یاری دهدم صبر ندیدم | | وان بخت که پرسش کندم یار ندارم |
بسیار شدم عاشق و دیوانه ازین پیش | | آن صبر که هر بار بد این بار ندارم |
یک سینه پر از قصهی هجر است ولیکن | | از تنگدلی طاقت گفتار ندارم |
چون راز برون نفتدم از پرده که هر چند | | گویند مرا گر به نگهدار ندارم |
جانا چودل خسته به سودای تو دارم | | او داند و سودای تو من کار ندارم |
خونریز شگرفست لبت سهل نگیرم | | مهمان عزیز است غمت خوار... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
گمراه شدم ره سوی جانان ز که پرسم؟ | | وز هجر به مردم خبرمان ز که پرسم؟ |
از سرزنش مرده دلان جان به لب آمد | | داروی دل زار پریشان ز که پرسم؟ |
خواب اجلم در سر و من م**س.ت خیالت | | تفسیر چنین خواب پریشان ز که پرسم |
دادند نشان دل خسرو سوی چشمت | | م**س.ت است چو آن نرگس فتان ز که پرسم |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
یارب غم آن سرو خرامان به که گویم ؟ | | دل نیست بدستم سخن جان به که گویم ؟ |
خونابهی پیدا همه بینند خود از چشم | | احوال جگر خوردن پنهان به که گویم ؟ |