نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3,248
  • بازدیدها 29,862
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,221
ببستی چشم من ز افسون زبان همدلم بردی نه تنها بلکه جان هم
خرابم می‌کنی از رخ ز لب نیزازینم میکشی جانا از آن هم
ز تیر تست ما را دعوی خونگواهی میدهد دل آن کمان هم
ز بیداد تو خورسندم همه عمراگر خون ریزیم راضی بدان هم
برو ای باد بوسی زن بران پایاگرچیزی نگوید بر دهان هم
بده ساقی که من م**س.ت و خرانمبیاله خورده‌ام رطل گران هم
غمی دارم که باد از دوستان دوربه حق دوستی کز دشمنان هم
اگر افتد قبول این جان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,222
مرا دل ده که من سنگی ندارمبه جز خون جگر رنگی ندارم
سرور درد خود با خویش گویمکه نالان‌تر ز خود چنگی ندارم
زمن تا صبر صد فرسنگ راهستولی من پای فرسنگی ندارم
دهندم پند و بامن در نگیردکه من عقلی و فرهنگی ندارم
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,223
ترا جان گفتم ای دلبر تو دانیکه من این از زبان گفتم ؟ نگفتم!
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,224
شبی در کوی آن مه روی رفتمسر و پا گم چو آب جوی رفتم
نمی‌رفتم بلا شد بوی زلفشخراب اندر پی آن بوی رفتم

بگفتندش فلان مرد از غمت گفتنخواهد مرد چون من جان اویم
ز زلفش دل همی جستم دلم گفتکه زان تو نیم من زان اویم
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,225
دل بی‌عشق را من دل نگویمتن بی سوز را جز گل نگویم
الا ای آب حیوان پیش زلفتره ظلمات را مشکل نگویم
ز جانت نیک گویم تا توانمو گر بد گویمت از دل نگویم
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,226
ز عشقت بی‌قرارم با که گویمز هجرت خوار و زارم با که گویم
نمی‌پرسی ز احوالم که چونیپریشان روزگارم با که گویم
همی خواهم که بفرستم سلامیچو یک محرم ندارم با که گویم

تماشا حیف باشد بی رخ دوستکه جانان نبود و گزار بینم
بروی گل توان دیدن چمن راچو گل نبود چه بینم ؟ خار بینم
روای رضوان تو دانی و بهشتتمرا بگذار تا دیدار بینم
فرو گویم به چشمت قصه‌ی خویشاگر آن م**س.ت را هشیار بینم
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,227
نمی‌داند مه نامهربانمکه دور از روی خویش بر چسانم
چو زلف بی‌قرارش بی‌قرارمچو چشم ناتوانش ناتوانم
برو باد و گدایی کن به کویشبگو با آن مه نامهربانم
که گر چه می‌نهی بار فراقمو گرچه می زنی تیغ زبانم
هنوزم دردت اندر سینه باشداگر در خاک ریزد استخوانم
بپوش از شمع حال سوز خسروکه تا گوید که شبها بر چه سانم
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,228
امشب سوی دوست راه گیریممی بر رخ همچو ماه گیریم
دی زهد فروختیم بسیارامروز ز می پناه گیریم
اقرار به می کنیم و شاهدبرخود همه را گواه گیریم

آن مرغ که بود زیرکش نامافتاده بهر دو پای در دارم

گفتی دو چشم و دو لبم زینها کدام آید خوشتخوردند اگر چه خون من هر چار می آید خوشم
خواهم شبی کز بوی او بی‌خود شوم پهلوی اوگه رونهم برروی او گه دوش بر دوش آیدم
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,229
شب من سیه شد از غم مه من کجات جویمبه شب دراز هجران مگر از خدات جویم
نه ای گلی که آرد سوی مات هیچ بادیز پی دل خودست این که من حیات جویم
سخت به سرو گویم خبرت ز باد پرسمتو درون دیده و دل ز کسان چرات جویم؟
به دل و دو دیده و جان همه جا نهفته هستیچو نبینم آشکار به کدام جات جویم؟
چو ز آه دردمندان سوی تو رود بلاییبه میان سپر شوم همره آن بلات جویم
سر گم شده بجوید مگر از در تو خسروز کجاست بخت آنم که به زیر پایت جویم

...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,230
ذوق خرد نجویم کز غمکشان عشقمفضل عرب ندانم کز روستای غورم

دی باد صبح بوی تو آورد سوی منامروز دل به سوی تو برباد داده‌ام
گفتی دل شکسته بنه بر دو زلف منمن خود شکسته وار بر این دل نهاده‌ام

بریاد قامتت چو بگیریم عجب مدارکز گل هزار سرو سر افراز بر کشم
 
امضا : .ARMIN
عقب
بالا