You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
شعرکده ** غمکده **
-
نویسنده موضوع
.ARMIN
-
تاریخ شروع
-
پاسخها
3,248
-
بازدیدها
29,858
-
کاربران تگ شده
هیچ
دوش میرفت وآه میکردم | | در پی او نگاه میکردم |
هر دم از خون دیده در پی او | | قاصدی رو به راه میکردم |
شب همه شب ز دود سینهی خویش | | سرمه در چشم ماه میکردم |
ناوک غمزه در دلم میزد | | من دل خسته آه میکردم |
گریه میکردم و به حالت خویش | | خنده هم گاهگاه میکردم |
دل به زلفت سپر دم رفتم | | ور به زنجیر کردم و رفتم |
چون غمت جمله قسمت من شد | | غم تو جمله خوردم و رفتم |
گر ترا بود زحمتی از من | | زحمت خویش بردم ورفتم |
تاترا دیدم و ندادم جان | | والله از زیستن پشیمانم |
□
بتم ناگه آمد به پیش و ز دستم | | فرو ریخت همه گل که برچیده بودم |
بدیدم رخش را و دیوانه گشتم | | من این روز را پیش ازین دیده بودم |
بخندید بر حال من خلق عالم | | که داند که من بر که خندیده بودم ؟ |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
من آن ترک طناز را می شناسم | | من آن شوخ بد ساز را می شناسم |
میبنید تا می توانید در وی | | که من آن سر انداز را میشناسم |
نبینم به سویش ز بیم دو چشمش | | که آن هر دو غماز را میشناسم |
شبم تازه شد جان بدشنام مستی | | توبودی من آواز را می شناسم |
زمن پرس ذوق سخنهای خسرو | | که من آن ره و ساز را میشناسم |
چو نام تو در نامهیی دیدهام | | بنامت که بردیده ما لیدهام |
به یاد زمین بوس درگاه تو | | سراپای آن نامه بوسیدهام |
جز این یک هنر نیست مکتوب را | | وگر نیست باری من این دیدهام |
که آنها که درروی او خواندهام | | جوابی ازو باز نشنیدهام |
□
خوش است آن لب گزیدن گاه شور انگیزی خنده | | اگر چه نیست از معهود حلوا با نمک خوردن |
□
خدا را چند سوزم زآتش بی مهری آن مه | | بدی صبری مرا یا با من او را مهربان گردان |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
وصیت میکنم گر بشنود ابرو کمان من | | پس از مردن نشان تیر سازد استخوان من |
زبان اوست ترکی گوی و من ترکی نمیدانم | | چه خویش بودی اگربودی زبانش در دهان من |
به شکر نسبت لعل لب جان پرورش کردم | | برون کن از پس سر گر غلط کردم زبان من |
اگر با ما سخن گویی ز روی مرحمت میگو | | منم فرهاد سرگردا ن تویی شیرین زبان من |
چنان از عشق میسوزد تنم در زیر پیراهن | | که از بیرون پیراهن نماید استخوان من |
مراد خسرو بیدل برآور یک زمان بنشین | | که رحمی بر دلت آید ز فریاد و فغان من |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
با چون تو مهی یک شب گر خواب توان کردن | | از بهر خوشی عمری اسباب توان کردن |
آن طره به یک سو نه وز گوشهی مه ما نا | | شبهای سیاهم را مهتاب توان کردن |
گر غمزهی تو جوید شاگرد به خونریزی | | صد خضر و مسیحا را قصاب توان کردن |
□
بدیدم یک رهش دیوانه گشتم | | دلم گوید که بار دیگرش بین |
دلم را سوختن ور باورت نیست | | درونم چاک کن خاکسترش بین |
□
چه خوش باشد ترا از خواب مستی | | ز زخم بوسهها بیدار کردن |
| | |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
با لای تست این پیش من یا سرو بستانیست این | | چشم من است این پیش تو یا ابر نیسانی است این |
تو میروی وز هر کران خلقی به فریاد و فغان | | ای کافر نامهربان آخر مسلمانی است این |
هر سوکه می افتد گذر هر غم کزان نبود بتر | | هر لحظه میآید به سر ما را چه پیشانی است این |
گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان من | | سوی تو می کشد هنوز این دل ناتوان من |
خواب نماند خلق را در همه شهر از غمت | | دور شنیده میشود در دل شب فغان من |
گردهیم به جان امان نزل ره تو عمر من | | ور کشیم به رایگان گرد سر تو جان من |
دور مکن ز دامنش گرد من ای صبا ازانک | | در ره او ازین هوس خاک شد استخوان من |
تنگ نبات چون بود؟ لب بگشا که همچنین | | آب و حیات چون بود؟ خیز وبیا که همچنین |
هر که بگویدت که تو دل به چه شکل میبری ؟ | | از سر کوی ناگهان م**س.ت به سرا که همچنین |
هر که بگویدت که جان چون بود اندرون تن ؟ | | یک نفسی بیا نشین در بر ما که همچنین |
هر که بگویدت که گل خنده چگونه میزند ؟ | | غنچهی شکرین خودبازگشا که همچنین |
□
هر که دید آن صفحه رخسار خواند الحمد و گفت | | الله الله آیتی از رحمت یزدانست این |
با چنین شبها که من دارم چه باشد وه که گر | | یادت آید... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
جان من از بیدلان آخر گهی یادی بکن | | ور به انصافی نمیارزیم بیدادی بکن |
شادمانیهاست از حسن و جوانی درسرت | | شکر آنرا یک نظر در حال نا شادی بکن |
هر شبی ماییم و تنهایی و زندان فراق | | گر توانی از فرامش گشتگان یادی بکن |
□
آینه گر روی تست آه دل ای آه دل | | علت اگر عشق تست وای من ای وای من |
□
گفتی که نالهی تو به یار تو میرسد | | آنجا که ناله میرسد آنجا مرارسان |
ما چون نمیرسیم بدان آرزوی دل | | یارب تو آرزوی... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.