نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3,248
  • بازدیدها 29,614
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,481
چون سلامان با همه حلم و وقارکرد در وی عشوه‌ی ابسال کار،
در دل از مژگان او، خارش خلیدوز کمند زلف او، مارش گزید
ز ابروانش طاقت او گشت طاقوز لبش شد تلخ، شهدش در مذاق
نرگس جادوی او خوابش ببردحلقه‌ی گیسوی او تابش ببرد
اشک او از عارضش گل‌رنگ شدعیشش از یاد دهانش تنگ شد
دید بر رخسار او خال سیاهگشت از آن خال سیه حالش تباه
دید جعد بیقرارش بر عذارز آرزوی وصل او، شد بیقرار
شوقش از پرده برون آورد، لیک
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,482
چون سلامان مایل ابسال شدطالع ابسال فر خفال شد
یافت آن مهر قدیم او نویشد بدو پیوند امیدش قوی
فرصتی می‌جست در بیگاه و گاهیابد اندر خلوت آن ماه، راه
تا شبی سویش به خلوت راه یافتنقد جان بر دست، پیش او شتافت
همچو سایه زیر پای او فتادوز تواضع رو به پای او نهاد
شه سلامان نیز با صد عز و نازکرد دست مرحمت سویش دراز
چون قبا تنگ اندر آغوشش گرفتکام جان از چشمه‌ی نوشش گرفت
داشت شکر آن یکی، شیر این دگر
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,483
چون سلامان شد حریف ابسال راصرف وصلش کرد ماه و سال را،
باز ماند از خدمت شاه و حکیمهر دو را شد دل ز هجر او دو نیم
چون ز حال او خبر جستند بازمحرمان کردندشان دانای راز
بهر پرسش پیش خویش‌اش خواندندبا وی از هر جا حکایت راندند
شد یقین کن قصه از وی راست بودداستانی بی‌کم و بی‌کاست بود
هر یک اندر کار وی رایی زدنددر خلاصش دستی و پایی زدند
بر نصیحت یافت کار اول قرارکز نصیحت نیست بهتر هیچ کار
از نصیحت تازه گردد هر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,484
«دیده‌ی اقبال من روشن به توستعرصه‌ی آمال من گلشن به توست
سالها چون غنچه دل خون کرده‌امتا گلی چون تو، به دست آورده‌ام
همچو گل از دست من دامن مکش!خنجر خار جفا بر من مکش!
در هوای توست تاجم فرق‌سایوز برای توست تختم زیر پای
رو به معشوقان نابخرد منه!افسر دولت ز فرق خود منه!
دست دل در شاهد رعنا مزن!تخت شوکت را به پشت پا مزن!
منصب تو چیست؟ چوگان باختنرخش زیر ران به میدان تاختن
نی گرفتن زلف چون چوگان به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,485
هر کجا از عشق جانی در هم استمحنت اندر محنت و غم در غم است
خاصه عشقی که‌ش ملامت یار شدگفت و گوی ناصحان بسیار شد
از ملامت سخت گردد کار عشقوز ملامت شد فزون تیمار عشق
بی‌ملامت عشق ، جان‌پروردن استچون ملامت یار شد خون خوردن است
چون سلامان آن ملامت‌ها شنیدجان شیرینش ز غم بر لب رسید
مهر ابسال از درون او نکندلیک شوری در درون او فکند
جانش از تیر ملامت ریش گشتدر دل اندوهی که بودش بیش گشت
می‌بکاهد از ملامت جان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,486
چون سلامان هفته‌ای محمل براندپندگویان را بر او دستی نماند
از ملامت ایمن و فارغ ز پندبار خود بر ساحل بحری فکند
دید بحری همچو گردون بیکرانچشم‌های بحریان چون اختران
قاف تا قاف امتداد دور اوتا به پشت گاوماهی غور او
کوه پیکر موج‌ها در اضطرابگشته کوهستان از آنها روی آب
چون سلامان بحر را نظاره کردبهر اسباب گذشتن چاره کرد
کرد پیدا زورقی چون ماه نوبرکنار بحر اخضر، تیزرو
هر دو رفتند اندر او...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,487
شه چو شد آگاه بعد از چند گاهز آن فراق جانگداز از عمرکاه،
ناله بر گردون رسانیدن گرفتوز دو دیده خون چکانیدن گرفت
گفت کز هر جا خبر جستند بازکس نبود آگاه ز آن پوشیده‌راز
داشت شاه آیینه‌ای گیتی نمایپرده ز اسرار همه گیتی گشای
چون دل عارف نبود از وی نهانهیچ حالی از بد و نیک جهان
گفت کن آیینه را دارید پیش !تا در آن بینم رخ مقصود خویش
چون بر آن آیینه افتادش نظریافت از گم گشتگان خود خبر
هر دو را عشرت کنان در بیشه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,488
چون پدر روی سلامان را بدیدوز فراق عمر کاه او رهید،
بوسه‌های رحمتش بر فرق داددست مهر از لطف بر دوشش نهاد
کای وجودت خوان احسان را نمک!چشم انسان را جمالت مردمک!
روضه‌ی جان را نهال نوبریآسمان را آفتاب دیگری
باغ دولت را گل نوخاستهبرج شاهی را مه ناکاسته
عرصه‌ی آفاق لشکرگاه توستسرکشان را روی در درگاه توست
پای تا سر لایق تختی و تاجنیست تاج و تخت را بی تو رواج
تاج را مپسند بر فرق خسان!تخت را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,489
کیست در عالم ز عاشق خوارتر؟نیست کار از کار او، دشوارتر
نی غم یار از دلش زایل شودنی تمنای دلش حاصل شود
مایه‌ی آزار او بی گاه وگاهطعنه‌ی بدخواه و پند نیک‌خواه
چون سلامان آن نصیحت‌ها شنیدجامه‌ی آسودگی بر خود درید
خاطرش از زندگانی تنگ شدسوی نابود خودش آهنگ شد
چون حیات مرد، نی درخور بودمردگی از زندگی خوشتر بود
روی با ابسال در صحرا نهاددر فضای جان‌فشانی پا نهاد
پشته پشته هیزم از هر جا برید
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,490
باشد اندر دار و گیر روز و شبعاشق بیچاره را حالی عجب
هر چه از تیر بلا بر وی رسداز کمان چرخ، پی در پی رسد
ناگذشته از گلویش خنجریاز قفای او در آید دیگری
گر بدارد دوست از بیداد دستبر وی از سنگ رقیب آید شکست
ور بگردد از سرش سنگ رقیبیابد از طعن ملامتگر نصیب
ور رهد زینها بریزد خون به تیغشحنه‌ی هجرش به صد درد و دریغ
چون سلامان کوه آتش برفروختواندر او ابسال را چون خس بسوخت
رفت همتای وی و یکتا بماند
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN
عقب
بالا