نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3,248
  • بازدیدها 29,260
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #521
چو در چمن روی از خنده لب مبند آنجاکه تا دگر نکند غنچه زهر خند آنجا
رخ تو دیدم و گفتی سپند سوز مراچو جان بجاست چه سوزد کسی سپند آنجا
کسان بکوی تو پندم دهند و در جاییکه دیده روی تو بیند چه جای پند آنجا
به خانه‌ی تو همه روز بامداد بودکه آفتاب نیارد شدن بلند آنجا
بشانه شست تو می‌بافت زلف چون زنجیرمگیر سخت که دیوانه یی است چند آنجا
کجا روم که ز کوی تو هر کجا که رومرسد زجعد کمندت خم کمند آنجا
ز زلفش آمد یای باد حال دلها چیست؟
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #522
چه اقبالست این یارب که دولت داده‌ای ما را
چه اقبالست این یارب که دولت داده‌ای ما راکه در کوی فراموشان گذرشد یار زیبا را
بحمدالله که بیداری شبهایم نشد ضایعبدیدم خفته در آغوش خود آن سرو بالا را
تماشا می‌کنم این قد قیامت می‌کند یا ربکه خواهم تا قیامت یاد کردن این تماشا را
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #523
دیوانه میکنی دل و جان خراب را
دیوانه میکنی دل و جان خراب رامشکن به ناز سلسله‌ی مشک ناب را
آفت جمال شاهد و ساقیست بیهدهبد نام کرده‌اند به مستی ش*ر..اب را
خونابه میچکاندم از گریه سوز دلخوش گریه‌یی است بر سرآتش کباب را
خسرو ز سوز گریه نیارد نگاهداشتآری سفال گرم به جوش آرد آب را
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #524
دلم در عاشقی آواره شد آواره تر باداتنم از بی‌دلی بیچاره شد بیچاره تر بادا
به تاراج عزیزان زلف تو عیاریی داردبه خونریز غریبان چشم تو عیاره تر بادا
رخت تازه است و بهر مردن خود تازه تر خواهمدلت خاره‌ست و بهر کشتن من خاره تر بادا
گرای زاهد دعای خیر میگویی مرا این گوکه آن آواره‌ی از کوی بتان آواره تر بادا
همه گویند کز خون‌خواریش خلقی بجان آمدمن این گویم که بهرجان من خون خواره تر بادا
دل من پاره گشت از غم نه زان گونه که به گرددو گر جانان بدین شادست یا رب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #525
رفت آنکه چشم راحت خوش می‌غنود ما راعشق آمد و برآورد از سینه دود ما را
تاراج خوبرویی در ملک جان در آمدآن دل که بود وقتی گویی نبود ما را

رخ بنما برمراد ارنه به خون منیآب به سیری مده تشنه‌ی دیرینه را

رسید باد صبا تازه کرد جان مرانهفته دار بمن بوی دلستان مرا
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #526
سیم خیال تو بس با قمر چکار مرا؟من و چون کوه شبی با سحر چکار مرا؟
نبینم آن لب خندان ز بیم جان یک‌سرهز دور سنگ خورم با گهر چه کار مرا؟
اگر قضاست که میرم به عشق تو آریبکارهای قضا و قدر چکار مرا ؟
به طاعتم طلبند و به عشرتم خوانندمن و غم تو به کار دگر چکار مرا؟
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #527
گر چه بربود عقل و دین مرابد مگویید نازنین مرا
گوشش از بار درد گران گشتستنشنود ناله‌ی حزین مرا
آخر ای باغبان یکی بنمایبه من آن سرو راستین مرا
دست در گل همی زنم لیکنخار می‌گیرد آستین مرا
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #528
سری دارم که سامان نیست او رابه دل دردی که درمان نیست او را
به راه انتظارم هست چشمیکه خوابی هم پریشان نیست او را
به عشق از گریه هم ماندم چه جویمباران از کشتی که یاران نیست او را
فرامش کرد عمرم روز را ز اینکشبی دارم که پایان نیست او را
خط نو خیز و لب ساده از آنستخوش آن مضمون که عنوان نیست او را
ز خسرو رخ مپیچ ار گشت ناچیزخیالی هست گرجان نیست او را
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #529
گذشت آرزو از حد بپای بوس تو ما راسلام مردم چشم که گوید آن کف پا را
تو می‌روی و زهر سو کرشمه می‌چکد از توکه داد این روش و شکل سر و سبز قبا را
برون خبر لم دمی تا برآورند شهادتچو بنگرند خلایق کمال صنع خدا را
چو در جفات بمیرم بخوانی آنچه نوشتمبر آستان تو از خون دیده حرف وفا را
فلک که می‌برد از تیغ بند بند عزیزانگمان مبر که رساند بهم دویار جدا را
در آن مبین تو که شور است آب دیده عاشقکه پرورش جز از ین آب نیست مهر گیا را
صبا نسیم تو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #530
من به هوس همی خورم ناوک سینه دوز راتا نکنی ملامتی غمزه‌ی کینه توز را
دین هزار پارسا در سر گیسوی تو شدچند به ناکسان دهی سلسله‌ی رموز را
قصه عشق خود رود پیش فسردگان ولیسنگ تراش کی خرد گوهر شب فروز را
ساقی نیم م**س.ت من جام لبالب آر تانقل معاشران کنم این دل خام سوز را
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN
عقب
بالا