You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
شعرکده ** غمکده **
-
نویسنده موضوع
.ARMIN
-
تاریخ شروع
-
پاسخها
3,248
-
بازدیدها
29,277
-
کاربران تگ شده
هیچ
عجب عجب که ترا یاد دوستان آمد | | درآ درآ که ز تو کار ما به جان آمد |
مبر مبر خور و خوابم ز داغ هجران بیش | | مکن مکن که غمت سود و دل زیان آمد |
چه میکنی به چه مشغولی و چه میطلبی | | چه گفتمت چه شنیدی چه در گمان آمد |
مزن مزن پس از این در دل آتشم که ز تو | | بیا بیا که بدین خسته دل غمان آمد |
چنان که بود گمان رهی به بدعهدی | | به عاقبت همه عهد تو همچنان آمد |
کرانه کردی از من تو خود ندانستی | | که دل ز عشق تو یکباره در میان آمد |
مکن تکبر و بهر خدای راست بگوی | | |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
رخ خوبت خدای میداند | | که اگر در جهان به کس ماند |
ماه را بر بساط خوبی تو | | عقل بر هیچ گوشه ننشاند |
شعلهی آفتاب را بکشد | | حسنت ار آستین برافشاند |
در جهان برنیاید آب به آب | | عشقت ار آب بر جهان راند |
گفتمت جان به بوسهای بستان | | گفتی ار خصم بوسه بستاند |
بستدی جان و بوسه میندهی | | این حدیثت بدان نمیماند |
چون مزاج دلم همی دانی | | که نداند شکیب و نتواند |
با خیالت بگو نخواهم داد | | تا به گوش دلم فرو... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
نه در وصال تو بختم به کام دل برساند | | نه در فراق تو چرخم ز خویشتن برهاند |
چو برنشیند عمرم مرا کجا بنشیند | | اگر زمانه بخواهد که با توام بنشاند |
زمن مپرس که بیمن زمانه چون گذرانی | | از آن بپرس که بر من زمانه میگذراند |
مرا مگوی ز رویم چه غم رسیده به رویت | | رسید آنچه رسید و هنوز تا چه رساند |
دلی ببرد که یک لحظه باز مینفرستد | | غمی بداد که یک ذره باز مینستاند |
مرا به دست تو چون عشق باز داد وفا کن | | جفا مکن که همیشه جهان چنین بنماند |
ببرد حلقهی زلفت دلم... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
هرچه مرا روی تو به روی رساند | | ناخوش و خوشدل بهروی خوش بستاند |
هست به رویت نیازم از همه رویی | | گرچه همه محنتی به روی رساند |
در غم تو سر همی ز پای ندانم | | گر تو ندانی مدان خدای تو داند |
رغم کسی را به خانه در چه نشینی | | کاتش دل را به آب دیده نشاند |
هجر تو بر من همی جهان بفروشد | | گو مکن آخر جهان چنین بنماند |
دامن من گر به دست عشق نگاریست | | وصل چه دامن ز کار من بفشاند |
رو که چنین خواهمت که تن زنی ای وصل | | تا بکند هجر هر جفا که تواند |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
مرا مرنجان کایزد ترا برنجاند | | ز من مگرد که احوال تو بگرداند |
در آن مکوش که آتش ز من برانگیزی | | که آب دیدهی من آتش تو بنشاند |
اگر ندانی حال دلم روا باشد | | خدای عز و جل حال من همی داند |
مرا به بندگی خود قبول کن زان پیش | | که هرکه دیده مرا بندهی تو میخواند |
مباش ایمن بر حسن و کامرانی خویش | | که هرچه گردون بدهد زمانه بستاند |
حسن تو گر بر همین قرار بماند | | قاعدهی عشق استوار بماند |
از رخ تو گر بر این جمال بمانی | | بس غزل تر که یادگار بماند |
هر نفس از چرخ ماه را به تعجب | | چشم در آن روی چون نگار بماند |
بیتو مرا در کنارم ار بنمانی | | خون دل و دیده در کنار بماند |
از غم تو در دلم قرار نماندهست | | با غم تو در دلی قرار بماند |
طاقت عشق تو زین بیشم نماند | | بیش از این بیتو سر خویشم نماند |
راست میخواهی نخواهم بیتو عمر | | برگ گفتار کمابیشم نماند |
شد توانگر جانم از تیمار و غم | | زان دل بیصبر درویشم نماند |
تا گرفتم آشنایی با غمت | | در جهان بیگانه و خویشم نماند |
چون کنم تدبیر کارت چون کنم | | چون دل تدبیراندیشم نماند |
انوری تا کی از این کافربچه | | کاعتقاد مذهب و کیشم نماند |
درد تو دلا نهان نماند | | اندوه تو جاودان نماند |
از عشق مشو چنین شکفته | | کان روی نکو چنان نماند |
آوازهی تو فرو نشیند | | وز محنت تو نشان نماند |
گر با همه کس چنین کند دل | | یک دلشده در جهان نماند |
از درد تو دل نماند و بیمست | | کز بیرحمیت جان نماند |
از کار جهان کرانهای دل | | کازار درین میان نماند |
آن سود بسم که تو بمانی | | بل تا همه سو زیان نماند |
در همه آفاق دلداری نماند | | در همه روی زمین یاری نماند |
گل نماند اندر همه گلزار عشق | | راستی باید نه گل خاری نماند |
عقل با دل گفت کاندر باغ عشق | | گرچه بر شاخ وفا باری نماند |
یادگاری هم نماند آخر از آن | | دل به بادی سرد گفت آری نماند |
در جهان یک آشنا نگذاشت چرخ | | چرخ را گویی جز این کاری نماند |
گویی آخر این همه بیگانهاند | | این ندانم آشنا یاری نماند |
عشق را گفتم که صبرم اندکیست | | گفت اینت بس که بسیاری نماند |
انوری با... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
عشق تو ز دل برید نتواند | | وصل تو به جان خرید نتواند |
روی تو اگر نه آفتاب آید | | چونست که درست دید نتواند |
طرفه شکریست آن لبان تو | | هر طوطی ازو مزید نتواند |
هرجا که تو دام زلف گستردی | | یک پشه ازو پرید نتواند |
خواهد که کند مر انوریت را | | تیغ غم تو شهید نتواند |