نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3,248
  • بازدیدها 29,278
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #661
شب و روز مونس من غم آن نگار باداسر من بر آستان سر کوی یار بادا
دلش ارچه با دل من به وفا یکی نگرددبه رخش تعلق من، نه یکی، هزار بادا
چو رضای او در آنست که دردمند باشمغم و درد او نصیب من دردخوار بادا
ز ملامت رقیبان نکند گذار بر منکه بت من از رقیبان به منش گذار بادا
سخن کنار پر خون که مراست هم بگویمبه میان لاغر او، که درین کنار بادا
چو باختیار کردم دل و جان فدای آن رخگر ازو کنم جدایی نه باختیار بادا
به من، ای صبا، نسیمی ز بهار دولت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #662
پیر ریاضت ما عشق تو بود، یاراگر تو شکیب داری، طاقت نماند ما را
پنهان اگر چه داری چون من هزار مونسمن جز تو کس ندارم پنهان و آشکارا
روزی حکایت ما ناگه به گفتن آیدپوشیده چند داریم این درد بی‌دوا را؟
تا کی خلی درین دل پیوسته خار هجران؟مردم ز جورت، آخر مردم، نه سنگ خارا
آخر مرا ببینی در پای خویش مردهکاول ندیده بودم پایان این بلا را
باد صبا ندارد پیش تو راه، ورنهبا نالهای خونین بفرستمی صبا را
چون اوحدی بنالد، گویی که: صبر می‌کن
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #663
چگونه دل نسپارم به صورت تو، نگارا؟که در جمال تو دیدم کمال صنع خدا را
چه بر خورند ز بالای نازک تو؟ ندانمجماعتی که تحمل نمی‌کنند بلا را
نه رسم ماست بریدن ز دوستان قدیمیدین دیار ندانم که رسم چیست شما را
مرا که روی تو بینم به جاه و مال چه حاجت؟کسی که روی تو بیند به از خزینه‌ی دارا
شبی به روز بگیرم کمند زلفت و گویم:بیار بوسه، که امروز نیست روز مدارا
جراحت دل عاشق دواپذیر نباشدچو درد دوست بیامد چه می‌کنیم دوا را؟
صبور باش درین غصه،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #664
درد سری می‌دهیم باد صبا راتا برساند به دوست قصه‌ی ما را
برسر کویش گذر کند به تانیبا لب لعلش سخن کند به مدارا
پیرهن ما قبا کند به نسیمشبرکند از ما دگر به مژده قبا را
مرهم این ریش کرد نیست، که عمریسینه سپر بوده‌ایم زخم بلا را
دنیی و دین کرده‌ایم در سر کارشگردن و سر می‌نهیم تیغ و قفا را
ای بت نامهربان، بیا و بیاموزاز سخن من حدیث مهر و وفا را
پای چنین سرزنشت‌ها چو نداریدست مزن عاشقان بی سرو پارا
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #665
مبارک روز بود امروز، یاراکه دیدار تو روزی گشت ما را
من آن دوزخ دلم، یارب، که دیدمبه چشم خود بهشت آشکارا
نه مهرست این، که داغ دولتست اینکه بر دل بر ز دست این بی‌نوا را
ز یک نا گه چه گنج دولتست این؟که در دست اوفتاد این بی‌نوا را
درین حالت که من روی تو دیدمعنایت‌هاست با حالم خدا را
هم آه آتشینم کارگر بودکه شد نرم آن دل چون سنگ خارا
مرا تشریف یک پرسیدنت بهز تخت کیقباد و تاج دارا
بکش زود اوحدی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #666
در چرخ کن چو عیسی زین جا رخ طلب راو آنجا درست گردان پیوند ابن و اب را
گویا شود پیاپی با دل مسیح جانتچون مریم ار ببندی روزی دو کام و لب را
با چشم تو چو گردی رطل‌اللسان به یادشاز چوب خشک برخود ریزان کنی رطب را
خواهی که جاودانت باشد تصرف اینجااز خویشتن جدا دار این شهوت و غضب را
داری دلی چو کعبه و ز جهل و از ضلالتدر کعبه می‌گذاری بوجهل و بولهب را
ای تن، چو دل به خوبان دادی و من نگفتمبر ماهتاب خواهی افکند این قصب را
دل رای حقه بازی زد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #667
بر قتل چون منی چه گماری رقیب را؟ای در جهان غریب، مسوز این غریب را
دورم همی کنند ادیبان ز پیش توای حورزاده، عشق بیاموز ادیب را
روی تو گر ز دور ببیند خطیب شهردیگر حضور قلب نباشد خطیب را
ترسا گر آن دو زلف چو زنار بنگرددر حال همچو عود بسوزد صلیب را
ما دوست را به دنیی و عقبی نمی‌دهیمزنهار! کس چگونه فروشد حبیب را
از من مدار چشم خموشی، که وقت گلمشکل کسی خموش کند عندلیب را
همرنگ اوحدی شود اندر جهان به عشقهر کس که او...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #668
چون ندیدم خبری زین دل رنجور ترادر سپردم به خدا، ای ز خدا دور، ترا
شاد نابوده ز وصل تو من و نابودهتوجفا کرده و من داشته معذور ترا
صورت پاک ترا از نظر پاک مپوشکه به جز دیده‌ی پاکان ندهد نور ترا
گر ز دیدار تو آگاه شوند اهل بهشتسر مویی نفروشند به صد حور ترا
ای که رنجی نکشیدی و ندیدی ستمیچه غم از حال ستم‌دیده‌ی رنجور ترا؟
تو که چون من ننشستی به غمی روز درازسخت کوتاه نماید شب دیجور ترا
اوحدی را ز نظر دور مدار، ای دل و جان
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #669
من چه گویم جفا و جنگ ترا؟جرم رهوار و عذر لنگ ترا؟
ز دل و جان نشانه ساخته‌امناوک چشم شوخ شنگ ترا
ای نوازش کم و بهانه فراخلب لعل و دهان تنگ ترا
صلح را خود ببین که ما چه کنیم؟که به جان می‌خریم جنگ ترا
دل بدزدی و زود بگریزیما بدانسته‌ایم ننگ ترا
رنگ خوبان ز لوح فکر بشستاوحدی، تا بدید رنگ ترا
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #670
دلبرا، در دل سخت تو وفا نیست چرا؟کافران را دل نرمست و ترا نیست چرا؟
بر درت سگ وطنی دارد و ما را نه، که چه؟به سگانت نظری هست و بمانیست چرا؟
هر که قتلی بکند کشته بهایی بدهدتو مرا کشتی و امید بها نیست چرا؟
خون من ریزی و چشم تو روا می‌داردبوسه‌ای خواهم و گویی که: روانیست، چرا؟
شهریان را به غریبان نظری باشد و مندیدم این قاعده در شهر شما نیست، چرا؟
من و زلف تو قرینیم به سرگردانیمن ز تو دورم و او از تو جدا نیست چرا؟
دیگران را همه نزدیک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN
عقب
بالا