نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3,248
  • بازدیدها 29,280
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #671
باز کی بینم رخ آن ماه مهر افروز را؟گل رخ سیمین بر دل دزد عاشق سوز را؟
دولت پیروز اگر بنشاندش بار دگردر بر من، شکر گویم دولت پیروز را
گر رسیدم از لبش روزی به کام دل، رواستزانکه شبها از خدا می‌خواستم این روز را
همچو فرهاد از غمش روزی به صحراها رومتا ببینند این جوانان عشق پیرآموز را
روز وصل از غمزه‌ی او جان سر گردان منچون تحمل کرد چندان ناوک دلدوز را؟
با وصال او دلم را نیست پروای بهشتدر چنان عیدی کسی یاد آورد نوروز را؟
دوش می‌آمد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #672
مطرب، چو بر سماع تو کردیم گوش راراهی بزن، که ره بزند عقل و هوش را
ابریشمی بساز و ازین حلقه پنبه کننقل حضور صوفی پشمینه پوش را
جامی بیار، ساقی، از آن بادهای خاموز عکس او بسوز من نیم جوش را
بر لوح دل نقوش پریشان کشیده‌ایمجامی بده، که محو کنیم این نقوش را
ما را به می بشوی، چنان کز صفای ماغیرت بود مشایخ طاعت فروش را
بر ما ملامت دگران از کدورتستصافی ملامتی نکند در نوش را
با مدعی بگوی که: ما را مگوی وعظکاگنده‌ایم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #673
پیش‌آر، ساقی، آن می چون زنگ راتا ما براندازیم نام و ننگ را
امشب زرنگ می برافروز آتشیتا رنگ پوش ما بسوزد رنگ را
بی‌روی او چون عود می‌سوزد تنممطرب، تو نیز آخر بساز آن چنگ را
با فقیه از عقل می‌گوید سخنعقلی نبودست این فقیه دنگ را
بی‌او نباشد دور اگر گریان شومدوری بگریاند کلوخ و سنگ را
ای همرهان، پیش دهان تنگ اویاد آورید این عاشق دلتنگ را
وی ساربان، طاقت نداری پای ماسرباز کش یک لحظه پیش آهنگ را
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #674
اگر یک سو کنی زان رخ سر زلف چو سنبل راز روی لاله رنگ خود خجالت‌ها دهی گل را
مرا پیش لب لعل تو سربازیست در خاطراگر چه پیش روی تو سربازیست کاکل را
رخ و زلف تو بس باشد ز بهر حجت و برهاناگر دعوی کند وقتی کسی دور تسلسل را
تجمل روی خوبان را بیاراید ولیکن تورخی داری که از خوبی بیاراید تجمل را
نباید گوش مالیدن مرا در عشق و نالیدناگر گل زین صفت باشد غرامت نیست بلبل را
قرنفل در دهان داری، که هنگام سخن گفتنبه صحرا می‌برد ز آن لب صبابوی قرنفل را
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #675
ای زیر زلف عنبرین پوشیده مشکین خال رافرخنده باشد دم بدم روی تو دیدن فال را
باری گر از درد تو من زاری کنم، عذرم بنهچون بار مستولی شود مسکین کند حمال را
روزی همی باید مرا، مانند ماهی، تا درآنپیش تو تقریری دهم شرح شب چون سال را
شاگرد عشقم، گر سخن گویم درین معنی سزدچون عشق استادی کند، در گفتن آرد لال را
در بازجست سر ما چندین مکوش، ای مدعیگر حالتی داری چون من، تا با تو گویم حال را
گر صرف مالی می‌کنی در پای او منت منهجایی که باشد جان فدا، قدری ندارد مال...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #676
گر وصل آن نگار میسر شود مرااز عمر باک نیست، که در سر شود مرا
تسخیر روی او به دعا می‌کند دلمتا آفتاب و ماه مسخر شود مرا
روزی که کاسه‌ی سرم از خاک پر کننداز بوی او دماغ معطر شود مرا
آن نور هر دودیده اگر می‌دهد رضابگذار تا دودیده به خون تر شود مرا
هر ساعتم چنان کند از غصه پایمالکز دست او فعان به فلک بر شود مرا
مشکل شکفته گرددم از وصل او گلیلیکن چه خارها که به دل در شود مرا!
این درد سینه سوز، که در جان اوحدیستاز...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #677
به خرابات گرو شد سر و دستار مراطلبم کن ز خرابات و به دست آر مرا
بفغانند مغان از من و از زاری منشاید از پیر مغان هم ندهد بار مرا
ساخت اندر دل ما یار خراباتی جایز خرابات به جایی مبر، ای یار، مرا
اندر آمد شب و تا صومعه، زین جا که منمراه دورست، درین میکده بگذار مرا
مستم از عشق و خراب از می و بیهوش از دوستدستگیری کن و امروز نگه دار مرا
رندیی کان سبب کم زنی من باشدبه ز زهدی که شود موجب پندار مرا
جای من دور کن از حلقه‌ی این مدعیان
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #678
چون نیست یار در غم او هیچ کس مراای دل، تو دست گیر و به فریاد رس مرا
سیر آمدم ز عیش، که بی‌دوست میکنمبی او چه باشد؟ ازین عیش بس مرا
از روزگار غایت مطلوب من کسیستو آنگه کسی، که نیست جزو هیچ کس مرا
ای ساربان شبی که کنی عزم کوی اوآگاه کن، یکی به صدای جرس مرا
یک بوسه دارم از لب شیرین او هوسوز دل برون نمی‌رود این هوس مرا
از عمر خود من آن نفسی شادمان شومکز تن به یاد دوست برآید نفس مرا
باریک آن چنان شدم از غم، که گر شبی
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #679
حاشا! که جز هوای تو باشد هوس مرایا پیش دل گذار کند جز تو کس مرا
در سینه بشکنم نفس خویش را به غمگر بی‌غمت ز سینه بر آید نفس مرا
فریاد من ز درد دل و درد دل ز تستدردم ببین وهم تو به فریاد رس مرا
گیرم نمی‌دهی به چومن طوطیی شکراز پیش قند خویش مران چون مگس مرا
زین سان که هست میل دل من به جانبتلیلی تو میل جانب من کن، که بس مرا
گفتم که: باز پس روم از پیش این بلابگرفت سیل عشق تو از پیش و پس مرا
ای اوحدی، هوای رخ او مکن دلیر
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #680
دود از دلم برآمد، دادی بده دلم رادر بر رخم چه بندی؟ بگشای مشکلم را
پایم به گل فروشد، تا چند سر کشیدن؟دستی بزن برآور این پای در گلم را
دستم چو شد حمایل در گردن خیالتپنهان کن از رقیبان دست حمایلم را
بردند پیش قاضی از قتل من حکایتاو نیز داد رخصت، چون دید قاتلم را
جز مهر خود نبینی در استخوان و مغزمگر زانکه بر گشایی یک یک مفاصلم را
وقتی که مرده باشم، گر مهر مینماییبر آستان خود نه تابوت و محملم را
تا نقش مهر خویشم بر لوح دل نوشتی
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN
عقب
بالا