نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3,248
  • بازدیدها 29,280
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #681
به خرابات برید از در این خانه مراکه دگر یاد ش*ر..اب آمد و پیمانه مرا
دل دیوانه به زنجیر نبستن عجبستکه به زنجیر ببندد دل دیوانه مرا؟
می بیارید و تنم را بنشانید چو شمعپیش آن شمع و بسوزید چو ویرانه مرا
همچو گنجیست درین عالم ویران رخ اویاد آن گنج دوانید به ویرانه مرا
بر میان از سر زلفش کمری می‌بستمگر بدو دست رسیدی چو سرشانه مرا
هر که خواهد که به دامم کشد آسان آسانگو: مپندار بجز خال لبش دانه مرا
سرم از شوق و دل از عشق چنین شیفته شد
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #682
غم عشقت، ای پسر، بسوزد همی مراترا گر خبر شدی نبدی غمی مرا
دمم می‌دهی که: من بیابم دمی دگرگره بر دمم زدی، رها کن دمی مرا
به نام تو زیستم همه عمر و خود ز تونه بر دست نامه‌ای، نه بر لب نمی‌مرا
مکن بیش ازین ستم، به نیکی گرای همچو زخمم به دل رسید، بنه مرهمی مرا
مرا در فراق خود به پرسش عزیز کنکه هرگز نیوفتاد چنین ماتمی مرا
نخواهم به عالمی غمت را فروختنکز آنجا میسرست چنین عالمی مرا
غم روز هجر تو بگویم یکان یکاناگر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #683
آخر، ای ماه پری پیکر، که چون جانی مرادر فراق خویشتن چندین چه رنجانی مرا؟
همچو الحمدم فکندی در زبان خاص و عاملیک خود روزی بحمدالله نمی‌خوانی مرا
ای که در خوبی به مه مانی چه کم گردد زتوگر بری نزدیک خود روزی به مهمانی مرا؟
دست خویش از بهر کشتن بر کسی دیگر منهمی‌کشم در پای خود چندان که بتوانی مرا
با رقیبانت نکردم آنچه با من میکننداین زمان سودی نمی‌دارد پشیمانی مرا
زین جهان چیزی نخواهم خواستن جز وصل توگر فلک یک روز بنشاند به سلطانی مرا
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #684
زخمی، که بر دل آید ، مرهم نباشد او راخامی که دل ندارد این غم نباشد او را
گفتی که: دل بدوده، من جان همی فرستمزیرا که با چنان رخ دل کم نباشد او را
عیسی مریم از تو گر باز گردد این دماین مرده زنده کردن دردم نباشد او را
گویند: ازو طلب دار آیین مهربانینه نه، طلب ندارم، دانم نباشد او را
از پیش هیچ خوبی هرگز وفا نجستمزیرا وفا و خوبی باهم نباشد او را
از چشم من خجل شد ابر بهار صد پیاو گر چه بربگرید، این نم نباشد او را
این گریه کاوحدی کرد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #685
آن سیه چهره که خلقی نگرانند او راخوبرویان جهان بنده به جانند او را
دلبرانی که به خوبی بنشانند امروزجای آنست که بر دیده نشانند او را
دامنش پاک ز عارست و دلش پاک ز عیبپاکبازان جهان بنده از آنند او را
گر در افتد به کفم دامن وصلش روزیاز کف من به جهانی نجهانند او را
نیست بی‌مصلحتی از بر او دوری منبرمیدم ز برش، تا نرمانند او را
قیمت قامت او را من بیدل دانمورنه این یک دوسه افسرده چه دانند او را؟
ای که گشت اوحدی از بهر تو بدنام جهان
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #686
نمیرد هر که در گیتی تو باشی یادگار او راچراغی کش تو باشی نور با مردن چه کار او را؟
اگر نه دامن از گوهر بریزد چون فلک شایدکه هر صبحی تو برخیزی چو خورشید از کنار او را
دلم لعل لبت بر دست، اگر پوشیده می‌داریمن اینک فاش می‌گویم! به نزدیک من آر او را
مجو آزار آن بیدل، که از سودای وصل تودلش پیوسته در بندست و جان در زیر بار او را
سر زلفت پریشانی بسی کرد، از به چنک آیدبده تا بی و بر بند و به دست من سپار او را
بحال اوحدی هرگز نکری التفات اکنونچو می‌گویی،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #687
چون کژ کنی به شیوه به سر بر کلاه رازلف و رخ تو طیره کند مشک و ماه را
یزدان هزار عذر بخواهد ز روی توفردا که هیچ عذر نباشد گناه را
نشگفت پای ما که بر آید به سنگ غمزیرت که احتیاط نکردیم راه را
دارم گواه آنکه تو کشتی مرا، ولیکترسم که: نرگست بفریبد گواه را
روزی چنان بگریم ازین غم، که اشک منز آن خاک آستان بدماند گیاه را
گر بشنود جفا که تو در شهر می‌کنیخسرو بی‌اغیان نفرستد سپاه را
شد سالها که بنده‌ی تست اوحدی، دریغ
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #688
با که گویم سرگذشت این دل سرگشته را؟راز سر گردان عاشق پیشه‌ی غم کشته را؟
آب چشم من ز سر بگذشت و می‌گویی: بپوشچون توان پوشیدن این آب ز سر بگذشته را؟
جان شیرین منست آن لب، بهل تا می‌کشددر غم روی خود این فرهاد مجنون گشته را
آنکه روزی گر چمان اندر چمن رفتی برشباغبان از سرزنش می‌کشت سرو کشته را
خال او حال مرا برهم زد و خونم بریختبا که گویم حال این خال به خون آغشته را؟
آسمان برنامه‌ی عمرم نبشتست این قضادر نمی‌شاید نوشتن نامه‌ی بنوشته را
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #689
دلم در دام عشق افتاد هیلافتاده هر چه بادا باد هیلا
چو دل را در غمش فریادرس نیستمرا از دست دل فریاد هیلا
بر آب چشم من کشتی برانیدکه توفان در جهان افتاد هیلا
بده ساقی، چو کشتی ساغر میبه یاد دجله‌ی بغداد هیلا
منم وامق، تویی عذرا وفا کنتویی شیرین منم فرهاد، هیلا
ز اشک و سوز و آه من حذر کنکه بارانست و برق و باد هیلا
چو داد بیدلان دادی، نگارامکن بر جان من بیداد هیلا
گر از جور تو روزی پیش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #690
نه هفته‌ایست، نه ماهی، که رفته‌ای زبر مانهفته نیست کزین غم چه دیده چشم تر ما
زمان ما به سر آورد درد عشق تو، جاناهنوز تا غم هجران چه آورد به سر ما؟
بدان کمر نرسد دست من، ولی برساندمحبت تو سرشک دو دیده بر کمر ما
لبت که از همه گیتی پسند ماست، نگه کنکه راحت همه گشت و جراحت جگر ما
ز ظلمت شب هجران به زحمتیم، چه بودیکز آسمان وصالی بتافتی قمر ما؟
ز روی خوب شکیبم نبود و صورت خوبانتو از تامل ایشان بدوختی نظر ما
نموده‌ای که: چو غایب شوند...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN
عقب
بالا