You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
شعرکده ** غمکده **
-
نویسنده موضوع
.ARMIN
-
تاریخ شروع
-
پاسخها
3,248
-
بازدیدها
29,718
-
کاربران تگ شده
هیچ
میدمد صبح و کله بست سحاب | | الصبوح الصبوح یا اصحاب |
میچکد ژاله بر رخ لاله | | المدام المدام یا احباب |
میوزد از چمن نسیم بهشت | | هان بنوشید دم به دم می ناب |
تخت زمرد زده است گل به چمن | | راح چون لعل آتشین دریاب |
در میخانه بستهاند دگر | | افتتح یا مفتح الابواب |
لب و دندانت را حقوق نمک | | هست بر جان و سینههای کباب |
این چنین موسمی عجب باشد | | که ببندند میکده به شتاب |
بر رخ ساقی پری پیکر | | همچو حافظ بنوش... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب | | گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب |
گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار | | خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب |
خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم | | گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب |
ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست | | خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب |
مینماید عکس می در رنگ روی مه وشت | | همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب |
بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رخت | | گر چه نبود در نگارستان خط مشکین غریب |
| | |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت | | و ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت |
خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز | | کاغوش که شد منزل آسایش و خوابت |
درویش نمیپرسی و ترسم که نباشد | | اندیشه آمرزش و پروای ثوابت |
راه دل عشاق زد آن چشم خماری | | پیداست از این شیوه که م**س.ت است شرابت |
تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت | | تا باز چه اندیشه کند رای صوابت |
هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی | | پیداست نگارا که بلند است جنابت |
دور است سر آب از این بادیه هش دار | | تا... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت | | به قصد جان من زار ناتوان انداخت |
نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود | | زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت |
به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد | | فریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت |
ش*ر..اب خورده و خوی کرده میروی به چمن | | که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت |
به بزمگاه چمن دوش م**س.ت بگذشتم | | چو از دهان توام غنچه در گمان انداخت |
بنفشه طره مفتول خود گره میزد | | صبا حکایت زلف تو در میان انداخت |
ز شرم آن که به روی تو نسبتش کردم | | |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت | | آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت |
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت | | جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت |
سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع | | دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت |
آشنایی نه غریب است که دلسوز من است | | چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت |
خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد | | خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت |
چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست | | همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت |
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ساقیا آمدن عید مبارک بادت | | وان مواعید که کردی مرواد از یادت |
در شگفتم که در این مدت ایام فراق | | برگرفتی ز حریفان دل و دل میدادت |
برسان بندگی دختر رز گو به درآی | | که دم و همت ما کرد ز بند آزادت |
شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست | | جای غم باد مر آن دل که نخواهد شادت |
شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه نیافت | | بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت |
چشم بد دور کز آن تفرقهات بازآورد | | طالع نامور و دولت مادرزادت |
حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح | | ور... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست | | منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست |
شب تار است و ره وادی ایمن در پیش | | آتش طور کجا موعد دیدار کجاست |
هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد | | در خرابات بگویید که هشیار کجاست |
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند | | نکتهها هست بسی محرم اسرار کجاست |
هر سر موی مرا با تو هزاران کار است | | ما کجاییم و ملامت گر بیکار کجاست |
بازپرسید ز گیسوی شکن در شکنش | | کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست |
عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو | | دل... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست | | می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست |
نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت | | وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست |
چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد | | این چه عیب است بدین بیخردی وین چه خطاست |
باده نوشی که در او روی و ریایی نبود | | بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست |
ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق | | آن که او عالم سر است بدین حال گواست |
فرض ایزد بگذاریم و به کس بد نکنیم | | وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست |
چه شود... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست | | گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست |
که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست | | که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست |
شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد | | پیش عشاق تو شبها به غرامت برخاست |
در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو | | به هواداری آن عارض و قامت برخاست |
م**س.ت بگذشتی و از خلوتیان ملکوت | | به تماشای تو آشوب قیامت برخاست |
پیش رفتار تو پا برنگرفت از خجلت | | سرو سرکش که به ناز از قد و قامت برخاست |
حافظ این خرقه بینداز مگر جان... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست | | سخن شناس نهای جان من خطا این جاست |
سرم به دنیی و عقبی فرو نمیآید | | تبارک الله از این فتنهها که در سر ماست |
در اندرون من خسته دل ندانم کیست | | که من خموشم و او در فغان و در غوغاست |
دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب | | بنال هان که از این پرده کار ما به نواست |
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود | | رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست |
نخفتهام ز خیالی که میپزد دل من | | خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست |
چنین که صومعه آلوده شد ز خون... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.